مبانی نظری و پیشینه تحقیق خودپنداره جسمانی 66 صفحه (docx) 66 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 66 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
دانشگاه خوارزمی
دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی
پایاننامه کارشناسی ارشد رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی
(گرایش رفتار حرکتی)
عنوان:
مقایسه 8 هفته تمرین آمادگی جسمانی بر خودپنداره جسمانی دختران نوجوان کم تحرک دیررس و زودرس
استاد راهنما:
دکتر معصومه شجاعی
استاد مشاور:
دکتر عباس بهرام
نگارش:
شهین تاران
بهمن 92
واژههای کلیدی8
فصل دوم: مبانی نظری و کلیات پژوهش
2-1 مقدمه11
2-2-1 مفهوم خود11
2-2-2 خودپنداره11
2-2-3 مدلهای ساختاری خودپنداره14
2-2-4 تقسیم بندی خودپنداره15
2-2-5 خودپنداره جسمانی16
2-2-6 ابزارهای چندگانه خودپنداره17
2-2-7 عوامل موثر بر خودپنداره جسمانی19
2-2-7-1 بالیدگی و خودپنداره جسمانی19
2-2-7-2 فعالیت بدنی و خودپنداره جسمانی24
2-2-7-2-1 مدلهای تاثیر فعالیت بدنی بر خودپنداره جسمانی26
2-2-7-3 شاخص توده بدنی و خودپنداره جسمانی31
2-2-7-4 وضعیت اجتماعی- اقتصادی و خودپنداره جسمانی31
2-3 پیشینه تحقیقی33
2-3-1 تحقیقات مربوط به رابطه فعالیت بدنی و خودپنداره جسمانی33
2-3-2 تحقیقات مربوط به بالیدگی و خودپنداره جسمانی39
2-3-3 جمعبندی42
1-8 واژه های کلیدی
بالیدگی: بالیدگی به عنوان فرایندی از بالیده شدن یا پیشروی به طرف وضعیت بالیده تعریف می شود. افراد زودرس نسبت به سن تقویمی خود پیشرفتهاند و افراد دیررس نسبت به سن تقویمی خود تاخیر دارند (65) که در این تحقیق با استفاده از سن شروع قاعدگی (یا سن منارک) اندازهگیری میشود.
خودتوصیفی جسمانی: خودتوصیفی، آگاهی شخصی از محدودیتها، ویژگی ها و خصوصیات شخصی و خصوصیاتی که ممکن است شخص در آن ها با بقیه مشابه یا متفاوت باشد، تلقی میشود. خودتوصیفی جسمانی هم شامل نحوه نگرش فرد نسبت به خود است و هم شامل شیوهای است که فرد توسط آن بدن خود را ادراک میکند و نگرش فرد را نسبت به ابعاد بدنی، تواناییها و مهارتهای بدنیاش نشان میدهد (51 و 78). خودتوصیفی جسمانی در اين تحقيق با استفاده از فرم کوتاه پرسشنامه خودتوصیفی بدنی ارزیابی میشود که مجموع (يا ميانگين) امتياز حاصل از چند خرده مقياس فرم کوتاه پرسشنامه خودتوصیفی بدنی است (9).
سطح فعالیت بدنی: توانایی اجرای کار عضلانی به صورت رضایتبخش و همچنین اجرای سطوح متوسط تا شدید فعالیت بدنی بدون خستگی بیمورد و حفظ این قابلیت در سراسر دوره زندگی که شامل دو نوع است، آمادگی مربوط به تندرستی و آمادگی مربوط به مهارت (52). جهت اندازهگیری سطح فعالیت بدنی از پرسشنامه بینالمللی فعالیت بدنی استفاده شد. این پرسشنامه فراخوانی 7 روزه است که سطح فعالیت بدنی فرد را از شدید تا متوسط و کم در طول سال تحصیلی مشخص میکند (63).
سن شروع قاعدگی: سنی است که در آن برای اولین بار چرخهی قاعدگی برای دختران رخ میدهد که در این تحقیقی با استفاده از روش پس گستر استفاده شده است (از فرد خواسته میشود سنی را که برای اولین بار قاعده شده است بهیاد بیاورد) (65).
فصل دوم:
مبانی نظری و کلیات پژوهش
2-1 مقدمه
این فصل در دو قسمت مبانی نظری و ادبیات پژوهش ارایه میگردد و با توجه به موضوع مورد مطالعه ابتدا به مفاهیم نظری و در ادامه به تحقیقات انجام شده مرتبط با موضوع و در نهایت نیز به جمعبندی و نتیجهگیری پرداخته میشود.
2-2 مبانی نظری
2-2-1 مفهوم خود
در اصل «خود»، احساس درونی شخص از «من چه کسی هستم؟» است (51). خودآگاهی شرط اساسی وجود انسان است که درخلال ماههای اول زندگی شکل میگیرد. کودک تدریجا شروع به تشخیص حضور افراد مهم و موثر میکند که باعث بهوجود آمدن مرحلهای برای شروع آگاهی از خود بهعنوان یک فرد مستقل است. کودک در اولین سال زندگیاش خیلی چیزها درباره خودش یاد میگیرد. او یاد میگیرد که بین «من» و «غیر من» تمیز قائل شود و توجهاش را به اعمال دیگران ارتباط دهد. او در این موقع به قسمت اعظم بدنش آگاهی دارد و میداند که آنها چگونه با هم ارتباط پیدا میکنند و مرزهای بین خودش و جهان خارج را یافته است. از همه مهمتر، او بهعنوان یک انسان شروع به احساس ارزش برای خودش میکند و کاملا توانایی ساختن خود را دارد. همانطورکه سیگل و هوپر خاطر نشان کردهاند، شکل گرفتن «خود» مظهر ویژه نیاز عمومی انسان به تشخیص بعضی قوانین پایدار از جهان احساسات مستمر است. از آنجاییکه «خود» پدیدهای ذاتی و غیر اکتسابی نیست بلکه فرآیندی است که بر اثر تجربیات تکامل مییابد، بنابراین بهطور قابل ملاحظه ای قابلیت انعطافپذیری و تغییرپذیری و استعداد نامحدودی در رشد و تکامل و خودشکوفایی دارد. مهمترین نیروهایی که باعث شکل دادن «خود» میشود، افراد مهم دیگر است (7).
2-2-2 خودپنداره
خودپنداره معمولا به عنوان آگاهی فرد از ویژگیها، صفات و محدودیتهای شخصی و خصوصیاتی که شخص ممکن است در آنها با بقیه مشابه یا متفاوت باشد، تلقی میشود. خودپنداره، ادراکی است که شخص از خودش، بدون قضاوت یا مقایسه شخصی زودگذر با دیگران دارد. مجموعهای از عقاید، تصورات و احساسات است که هرفرد در مورد خودش درنظر گرفته است. این تصورات شامل تواناییها، پیشرفتها، امیال و شاخصهای ظاهر و خصوصیات فردی شخص میباشد. درواقع خودپنداره به چگونگی نگریستن فرد به خود بدون داشتن قضاوت شخصی یا هرگونه مقایسه زودگذر با افراد دیگر گفته میشود (51).
شاولسون، هوبنر و استانتون (1976) خودپنداره را به عنوان ادراک فرد از خود که از طریق تجربه و تفسیر او از محیطش شکل میگیرد تعریف نمودهاند. آنها معتقد بودند که خودپنداره موجودی درون فرد نیست بلکه یک ساختار نظری است که از توانایی بالقوه جهت تشریح و پیشگویی اعمالی که توسط فرد انجام میشوند برخوردار است (50). آنها هفت ویژگی مهم را در تعریف خودپنداره معرفی کردند:
خودپنداره، سازمانیافته و از ساختار برخوردار است.
چندبعدی است.
سلسله مراتبی است، به این ترتیب که قاعده آن را ادراکهای رفتار فردی، میانه آن را استنباط راجع به خویشتن در حوزههای مختلف (اجتماعی، بدنی، تحصیلی و علمی) و راس آن را خودپنداره عمومی تشکیل میدهد.
خودپندارهی واقع در راس ثابت است ولی نتایج تا حدزیادی به موقعیت ویژه بستگی داشته و با رسیدن به مراتب پایینتر از ثبات آن کاسته میشود.
خودپنداره با افزایش سن، بیشتر ساختار چندبعدی پیدا میکند.
خودپنداره هم توصیفی و هم ارزشیابی است.
خودپنداره را میتوان از سایر ساختارها متمایز نمود (50).
انسان خودپنداره را فرامیگیرد و این فراگیری دست کم از تولد آغاز میشود. تعدادی از صاحب نظران وضعیت عاطفی فرد در زمان بارداری که از شادی و آرامش تا ناراحتی و تنش در نوسان است، ممکن است تاثیر شگرفی بر جنین داشته باشد (51).
ماههای ابتدایی طفولیت، آغاز واقعی رشد خودپنداره است. مهربانی و محبت والدین و کودک، نخستین احساسات ارزش و عاطفه را به همراه دارد. احساس ارزشمند بودن از وضعیت عاطفی و توجه والدین به نیازهای جسمانی او تاثیر میپذیرد. تحقق نیازهای روانشناختی در طفل برای بنانهادن احساس اعتماد، امنیت و عشق مهم است. مادران و پدران از طریق ترکیب مراقبتهای دلسوزانه و احساسات ثابت و همیشگی خود، حس اعتماد را در کودکان ایجاد میکنند (51).
خود ادارکی یا خودپنداره آموختنی است و این موضوع برای فرد و کسانی که مسئول پرورش کودک هستند بسیار حائز اهمیت است. خودادراکی از تجارب گذشته فرد نشأت میگیرد و در میان این تجارب، تجارب اجتماعی تا حد زیادی منحصر به روابط خانوادگی است. اعضای خانواده معمولا مهمترین افراد در نظر کودک میباشند و براساس رابطه با این افراد است که کودک پایههای خودادراکی را استوار میکند حتی میتوان گفت در سالهای اولیه زندگی قبل از اینکه طفل فرا گیرد، تصور راجع به خود در اثر روابط با اعضای خانواده بهوجودخواهد آمد و مسلما هنگامیکه کودک بوسیله تکلم قادر به برقراری ارتباط با دیگر افراد خانواده میگردد، این ادراک و پنداشت از خود به صراحت بیان میشود. خودادراکی همیشه قابل تغییر است اما این تغییرات در دوران کودکی بسیار بیشتر از بزرگسالی است. ثابت شده است که همگام با رشد فرد، وجوه خودپنداره استقلال بیشتری مییابد (50 و 61).
رشد احساس خودمختاری و استقلال، محرک مهمی در توسعه خودپنداره مثبت است که به شدت توسط بزرگسالان و افراد مهم در زندگی کودک تاثیر میپذیرد. وابستگی کودک به افراد خاص، موقتی است و این ماهیت موقتی وابستگی، کودکان را به سمت رفتارهای اکتشافی و کوششهای مهارتی از اوایل کودکی به بعد سوق میدهد. بزرگسالان میتوانند فرصتهای بینظیری در اختیار کودکان قرار دهند تا آنها از آن برای تامین فرصتهایی برای خوداکتشافی و پذیرش دائمی فردیت شناخت خود استفاده کنند (51).
خودادراکی به تدریج صورت معینی بهخود خواهدگرفت. هرچند این تصور در این موقع هنوز رسوخ نیافته و به آسانی قابل تغییر است، بهتدریج که کودک رشد میکند توجه بیشتری نسبت به محیط پیرامون خود نموده و خودپنداره او انعکاسی از ارزیابی دیگران میشود. اگر ارزیابیها تحقیرکننده و ناپسند باشند، کودک خود را به همان دید مینگرد و خود را ناچیز و بیارزش میپندارد و برعکس. خودپنداره یک سازه چندبعدی است که شامل ویژگیها، شایستگیها و نقشهای افراد میباشد (69).
بیشتر یادگیریهای فرد در این دوره تقلیدی است. کودکی که تحت تاثیر دیگران قرار دارد، احساس استقلال را در دنیای اجتماعی خود توسعه میدهد. کودکان با ورود به مدرسه چارچوب توجهشان را از خانه و خانواده به مدرسه، همسالان و معلم تغییر میدهند. تعداد افراد خاص که بر رشد خود تاثیر میگذارند با ورود معلمان و همسالان افزایش مییابند. شمپ و همکاران (1983) دریافتند شرایطی که در آن کودکان ترغیب به تصمیمگیری میشوند، سطح خودپندارهها، نگرشها، خلاقیت و مهارتهای حرکتی آنها را ارتقا میدهد (51).
رابطه با همسالان سهم بیشتری در خودپنداره و عزت نفس فرد دارد. مورن ویس، صاحبنظر در حیطه روانشناسی رشد و ورزش، تحقیقات متعددی را در عرصهی جنبههای روانشناختی مشارکت ورزشی جوانان به عهده داشته است. او و همکارانش جنبههای مثبت و منفی زیادی از روابط همسالان را در محیطهای ورزشی جوانان مشاهده کردند که با رشد خودپنداره در ارتباط هستند (51).
کودکان بزرگتر با انجام وظایف جدید و مشکل، ایجاد حس استقلال و انجام کارهایی که به کسب درآمد منجر میشودف احساس خوبی را تجربه میکنند. والدین متفکر به اهمیت گروه همسالان در این سطح پی برده و بهطور تدریجی به رشد و بالیدگی حس خودمختاری و استقلال کودکان کمک میکنند. احساس ارزشمندی و سودمندی شخص از طریق تجارب موفقیت آمیز افزایش مییابد. موفقیت آمیز بودن اجرای مهارتها برای توسعه اعتماد بهنفس ضروری است. شخص باید خواهان پذیرش خودش و دیگران باشد. کودکان و بزرگسالانی که میتوانند برای انجام کارهای مختلف با هم همکاری کنند، تلاش میکنند و قادرند بر وظایف خود تمرکز کنند و با وجود مشکلات، کار خود را انجام دهند (51).
چنین نگرشی به خودپنداره حاکی از آن است که میتوان با درگیری موفقیتآمیز در فعالیتهای شناختی، اجتماعی و حرکتی موجب رشد و پرورش خودپنداره مثبت شد از طرفی تکامل خودارزیابی مثبت از طریق رفتارهای خودکارامد و تجارب موفقیت آمیز نیز موجب برخورداری از احساس مثبت نسبت به خویشتن خواهد گردید (27 و 55).
فعالیت بدنی میتواند رشد خودپنداره کودکان را افزایش دهد چراکه فعالیت بدنی یک امر قابل توجه در زندگی آنها است. شایستگی در فعالیتهای بدنی ارزش زیادی برای دختران و پسران دارد و به همین خاطر، یک عامل ضروری در عزت نفس کلی است (51).
از طرفی نیز محوطه مدرسهها، ورزشگاهها و محیطهای بازی فرصتهای مناسبی برای رشد خودپنداره مثبت مهیا میکنند. شایستگی ادراک شده کودک همانند شایستگی حقیقی در حیطههای جسمانی، شناختی و عاطفی تسهیل دهندههای مهم رشد خودپنداره مثبت محسوب میشوند (4).
2-2-3 مدلهای ساختاری خودپنداره
مارش و هاتی (1996) بر اساس مدلهای هوش به بسیاری از مدلهای نظری خودپنداره اشاره کردهاند. آنها به ارتباط موضوعاتی مانند وجود و اهمیت نسبی عامل توانایی عمومی، نظریههای چندبعدی و مدلهای سلسله مراتبی که از الحاق دیدگاههای عمومی و چندبعدی بهدست آمدهاند، اشاره داشتهاند (50).
2-2-3-1 مدل یک بعدی
این مدل براساس مدل دوعاملی هوش اسپیرمن میباشد و مبتنی بر این اصل است که تنها یک عامل عمومی از خودپنداره وجود دارد و یا اینکه یک عامل عمومی سایر عوامل اختصاصیتر را تحت تاثیر قرار میدهد. البته تحقیقات بعدی کاملا مدل چندبعدی را تایید کردهاند و حمایت کافی از دیدگاه یک بعدی بهدست نیامدهاست. به این معنی که درک کامل خودپنداره بدون توجه به ماهیت چندبعدی آن ناقص خواهدبود (50).
2-2-3-2 مدلهای عامل مستقل و به هم پیوسته
این مدل، ساختار خودپنداره را چند بعدی دانسته و تفاوت بین آنها در میزان همبستگی بین ابعاد چندگانه است. در مدل عامل مستقل فرض بر این است که عوامل درگیر مطلقا از هم جدا هستند. در حالیکه در مدل عامل به هم پیوسته بر ارتباط بین عوامل اشاره شدهاست. مارش و هاتی (1996) به این نتیجه دست یافتند که از مدل به هم پیوسته بیش از مدل مستقل حمایت بهعمل آمدهاست (50).
2-2-3-3 مدل چند سطحی و طبقه بندی شده
مدل ساختار هوش گیلفورد (1969)، الهام گرفته از مدل طبقه بندی خودپنداره سوارس (1977) بود. ویژگی منحصر بهفرد مدل گیلفورد این است که بخشهای هوش آن از دو بعد یا بیشتر تشکیل شده است که هر کدام حداقل دارای دو سطح بوده اند (50).
2-2-3-4 مدل عامل سلسله مراتبی چندبعدی
این مدل تلفیقی ازمدلهایی است که به آنها اشاره شدهاست. به عنوان یک بعدی بر این پیش فرض استوار است که جزء عمومی آن در راس این سلسله مرتبه قرار گرفتهاست. بنابراین جنبه سلسله مراتب بسیار قوی است. به عنوان یک مدل چندبعدی عوامل مستقل، این سلسله مراتب بسیار ضعیف هستند. براساس مدل چندبعدی به هم پیوسته نیز روابط بین عوامل در این مدل نزدیک به صفر میباشند. بنابراین این مدل از قابلیت تغییر بسیار خوبی برخوردار است. خودپنداره عمومی که در راس قرار گرفته است به دوسطح تحصیلی و غیرتحصیلی تقسیم میشود و خودپنداره غیرتحصیلی به صورت احساسی، اجتماعی و بدنی تقسیم میشود. همچنین در مورد سطوح پایینتر این مدل پیشنهاد شده که از تعمیمپذیری کمتری برخوردار بوده، کاملا اختصاصی بوده و بیشتر با رفتار واقعی مرتبط هستند (50).
2-2-4 تقسیم بندی خودپنداره
شاولسون و همکاران (1976) اظهار داشتند که بدون در نظر گرفتن چندبعدی بودن خودپنداره نمیتوان آن را بهطور کامل و متناسب درک کرد. در این راستا شاولسون و همکارانش یک الگوی چندگانه سلسله مراتبی از خودپنداره پیشنهاد کردند. در این الگو، خودپنداره بهصورت یک سلسله مراتب است که در قسمت بالای آن یعتی در سطح یک، خودپنداره کلی (عمومی) قرار دارد که مجموعهای است از باورهایی که شخص در مورد خود دارد و باورهایی که تغییر آن نسبتا دشوار است. در سطح دوم، دو قلمرو تحصیلی و غیرتحصیلی وجود دارد (75).
2-2-4-1 خودپنداره تحصیلی یا علمی: شامل مباحث تخصصی از خودپنداره است که مربوط به زمینههای درسی میشود.
2-2-4-2 خودپنداره غیرتحصیلی: به بخشهای احساسی، اجتماعی و بدنی تقسیم میشود. در سطح سوم، قلمروهای ویژه خودپنداره که کاملا اختصاصی بوده و بیشتر با رفتار واقعی مرتبط هستند، واقع است. هر کدام از این سطوح نیز به نوبه خود دارای زیرمجموعههایی میباشند. مثلا خودپنداره جسمانی دارای دو بخش توانایی بدنی و ظاهر بدنی میباشد. این قلمروهای خاص خودپنداره که تابعی از تجربههای روزانه ماست، احتمالا بیشترین آمادگی را برای تغییر دارا میباشند (50 و 75). در ادامه این فصل به تعاریف و ساختار خودپنداره جسمانی میپردازیم.
2-2-5 خودپنداره جسمانی
در متون متعدد، واژههای خودپنداره جسمانی، تصویر بدنی، ادراک بدنی و مفهوم بدنی مترادف با یکدیگر به کار برده شده و برای همه تعاریفی مشابه وجود دارد. اصولا تصور از بدن یا خودپنداره جسمانی هم شامل شیوهای است که فرد توسط آن شیوه بدن خود را ادراک میکند (7).
اسمیت (1967) بیان میکند که هر شخص یک تصویر ذهنی از بدن خویش دارد که اصلیترین عنصر سازنده شخصیت اوست، ممکن است فکر کند توانایی بدنی خوب یا بدی دارد و یا اینکه فردی لاغر، چاق، کوتاه، بلند یا چیزی بین آنهاست. تصویر بدنی مجموعهای از تصویر، وضعیت بدن، شمای نقش بسته و درک شده آن در مغز و دیگر ادراکها، گرایشها، احساسات و واکنشهای شخصی است که هر شخص در مورد بدن خود دارد. فرد در هر لحظه بهوسیله ارتباط با بدن خود از طریق تصویر بدنی در حال تعادل است. تغییر یا اختلال از این تصویر ذهنی موجب آشفتگی و عدم تعادل روانی در شخص میشود. تصویر بدنی مفهوم وسیعی دارد و برای درک نحوه ارتباط هر فرد با بدن خود، مفهومهای متعددی ارائه شدهاست (2 و 7).
عصب شناسها بیشتر به ادراک بدن توجه داشتهاند. این مفهوم شامل تجربیات حسی از بدن و به وجودآمدن شمایی از آن در مغز و همچنین درک وضعیت بدنی در فضا میشود. تجسم اندامهای خیالی پس از قطع اندامها در ارتباط با این ادراک است. خودپنداره جسمانی که شامل افکار، احساسات، گرایشها و خاطرات خود در ارتباط با با بدن خود است موجب میشود تا فرد مفهوم کلی از بدن خود را در ذهن داشته باشد. بخشی از «من»که ادراک کننده یا نظارهگر تصویر ذهنی فرد از بدن خود میباشد، «من جسمانی» نامیده میشود. علاوه بر این، هر فرد تصویری آرمانی از بدن خود در ذهن دارد که همواره بدن خود را با آن مقایسه میکند و میکوشد تا بدن خود را به آن شکل درآورد یا در ذهن خود تجسم کند (50 و 7).
شاولسون و همکاران (1976) نیز خودپنداره جسمانی را بهعنوان ادراک فرد از خود که از طریق تجربه و تفسیر او از محیطش در ارتباط با بدنش شکل میگیرد، تعریف نموده اند (61).
همچنان که تغییرات بدنی اتفاق میافتند، خودپنداره جسمانی نیز تغییر مییابد. زمانیکه تغییرات بدنی کم و ناچیز باشد، همانند اوایل بزرگسالی، حس خودپنداره جسمانی نیز تغییر ناچیزی دارد. در هنگام بلوغ، افراد متوجه تغییراتی میشوند که به سرعت اتفاق میافتد و خودپنداره جسمانی نیز از حالت خودپنداره کودکی به خودپنداره بزرگسالی تغییر مییابد. در این هنگام نوجوانان با شرکت موفقیتآمیز در فعالیتهای بدنی، موجب رشد و پرورش خودپنداره جسمانی مثبت میگردند. به همین ترتیب فردی که به کهنسالی روی میآورد به دلیل سازگاری با تغییرات بهوجود آمده با جریان پیری، خودپنداره جسمانیاش تغییر مییابد. مثلا فرد ممکن است با بی میلی درباره خودش فکر کند و خود را پیر و غیرجذاب ببیند و یا اینکه احساس کند قابلیتها و تواناییهای عضلانیاش کاهش یافته است. بنابراین با روند افزایش سن، رضایتمندی نسبت به تواناییهای بدنی کاهش یافته و افراد مسن احساس فعال بودن کمتری دارند (50).
2-2-6 ابزارهای چندگانه خودپنداره
محققین خودپنداره در ابتدا بر یک ساختار کلی از خودپنداره تاکید داشتند که بین ادراک از خویشتن در ابعاد بدنی، اجتماعی، علمی و دیگر زمینهها تفاوتی وجود نداشت، یعنی سنجش خودپنداره جسمانی بهصورت یک بعدی بود. از طرفی مارش و شاولسون (1985) اظهار داشتند بدون در نظر گرفتن چندبعدی بودن خودپنداره نمیتوان آن را بهصورت کامل و متناسب درک کرد. سانستروم، هارلو و جوزفز نیز معتقدند که ابزارهای چندگانه خودپنداره فرصتی ایجاد میکنند تا جنبههای مختلف خودپنداره سنجیده شود. بهطور مثال، فردی ممکن است جهت تعریف خود جسمانی، صلاحیت جسمانیاش را مهم بداند ولی شخص دیگر ممکن است بر ظاهر بدنیاش تاکید داشته باشد (89). مدل ارائه شده توسط شاولسون، هوبنر و استانسون (1976) در مورد خودپنداره، یکی از مدلهای قابل استفاده در مورد خودپنداره جسمانی یا تصویر بدنی بوده است که به دلیل انعطافپذیری آن از جذابیت مناسبی برخوردار بوده است (50).
فاکس (1990) نیز یک مدل سلسله مرتبهای از خودپنداره پیشنهاد میکند که براساس تحقیقات شاولسون و همکارانش (1976) و هارتر (1985، 1986) بود. بر اساس این مدل، عزت نفس در بالاترین مرتبه، خودپنداره جسمانی عمومی در مرتبه بعد و اجزاء ویژه خودپنداره جسمانی در سومین مرتبه قرار داشتند. فاکس فرض کرد که اهمیت ادارک شده نقش پالایندهای را بین اجزا هر یک از درجات مدل سلسله مرتبهای دارد. اما محققین نتوانستند مدل ارئه شده را با ابزار مناسبی، حیطههای علمی، اجتماعی و جسمانی خودپنداره را از هم مجزا نمایند (50). مارش نیز در مرور تحقیقاتی که بر روی مقیاسهای خودپنداره در ارتباط با خودپنداره جسمانی انجام شده، نتیجه گرفت که خودپنداره جسمانی به نوبه خود در زمینههای زیر قابل تقسیم است: آمادگی جسمانی، سلامتی، ظاهر بدنی، آراستگی، شایستگی ورزشی، تصویر بدنی، جنسیت و فعالیت بدنی. این فرضیه منجر به ایجا پرسشنامه خودتوصیفی بدنی (PSDQ) شد (71 و 74).
در واقع تحقیقات اولیه پرسشنامه خود توصیفی (SDQ) حمایت قوی برای چند بعدی بودن خودپنداره مطابق با فرض شاولسون و همکاران بود. ابزار خودپنداره برای ارزیابی آن در زمینههای تحصیلی، اجتماعی، بدنی و احساسی طراحی شده بود. این پرسشنامه دو جزء مجزا از خودپنداره جسمانی شامل توانایی و ظاهر بدنی عمومی را در بر میگیرد. اگرچه روانشناسان تمرین و ورزش احتیاج به یک ابزار با دید جزییتر به خودپنداره جسمانی داشتند. بنابراین با ایجاد PSDQ که مقیاسهای SDQ اصلی (توانایی بدنی، ظاهر بدنی و عزت) را در برداشت و همچنین در یک تحلیل عاملی تاییدی (CFA)، مقیاسهای آمادگی جسمانی آن موازی با اجزای آمادگی جسمانی، شناخته شدند که فلیشمن (1996) در تحقیقی در مورد آمادگی جسمانی آن را تمدید و تایید کرد. PSDQ از 9 جزء مجزا از خودپنداره جسمانی، یک مقیاس بدنی عمومی و یک مقیاس عزت نفس عمومی، تشکیل شده است. تحقیقات گذشته در مورد این پرسشنامه نشان دادهاند که:
اعتبار خوب برای تمام 11 مقیاس که توسط مارش (1996) و مارش و همکاران (1994) بهدست آمده است. ثبات آزمون-پس آزمون در طول دوره کوتاه سه ماهه و دوره بلند 14 ماهه که مارش (1996) نشان داده است. قابل استفاده ورزشکاران و غیر ورزشکاران است. همچنین قابل استفاده برای کشورهای مختلف بر اساس نمونه ترجمه شده PSDQ است (71 و 74).
در مجموع PSDQ یک ابزار روانسنجی قوی و مناسب در زمینه ورزش و مرین است. همچنین فرم کوتاه پرسشنامه خودپنداره جسمانی نیز همانند PSDQ بهخوبی ویژگیهای روانسنجی و اعتبار بالایی را نشان داده است (74).
بهطور کلی مدلهای ارائه شده در مورد خودپنداره جسمانی از دو جهت خودپنداره و عزت نفس بررسی شدند و ابزارهایی که بر اساس آنها ساخته شدند کمتر توانستهاند از یک دیدگاه کاربردی مورد استفاده روانشناسان ورزشی قرار گیرند. گروهی از محققین برای توصیف خودپنداره جسمانی و اندازهگیری آن از ابزارهای مربوط به تصویر بدنی، لیاقت بدنی و اعتماد به نفس بدنی استفاده نمودهاند. بههر حال همانطوری که اشاره شد، محققین با اقتباس از مدل چندبعدی سلسله مراتبی که توسط خود او و شاولسون ارئه شده، پرسشنامه خودتوصیفی را مورد استفاده قرار داده و نشان دادهاند که خودپنداره جسمانی ترکیبی از عوامل مربوط به آمادگی سلامتی، عملکرد، لیاقت ورزشی، ترکیب و ظاهر بدنی میشود (74).
2-2-7 عوامل موثر بر خودپنداره جسمانی
خودپنداره جسمانی تحت تاثیر عوامل زیستی و محیطی مختلف مانند سن، جنسیت، بالیدگی، ترکیب بدنی، فعالیت جسمانی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانواده قرار میگیرد و در زمانهایی از زندگی دچار نوسان و تغییرات بیشتری میشود (57). در این بخش شرح عوامل مختلف موثر بر خودپنداره ارائه میشود.
2-2-7-1 بالیدگی و خودپنداره جسمانی
حوزه دیگری که میتواند بر خودپنداره تاثیر بگذارد، میزان بالیدگی است مانندبالیدگی زودرس یا دیررس. ظهور بالیدگی، تغییرات زیستی کاربردهای اجتماعی و روانشناسی مهمی برای نوجوان دارد. حیطه روابط، بسیار وسیعتر شده و عوامل مهم از نظر وی متحول میشوند و لذا خودپنداره بیشتر تحت تاثیر عوامل درونی چون افکار و احساسات و یا توانایی پذیرفته شدن در گروه همسالان و میزان استقلال نوجوان قرار خواهد گرفت، پس چگونگی وضعیت بالیدگی در مفهوم خودپنداره افراد موثر است (42).
2-2-7-1-1 تکامل خودپنداره جسمانی
خودپنداره جسمانی معمولا قبل از خودپنداره روانی ایجاد میشود. بنابراین کودک قبل از اینکه تصویری از تواناییها، خواستهها و نیازها و آرزوها و نقش آنها در زندگی داشته باشد، یک تصویری از ویژگیهای بدنی و جسمانیاش دارد، البته باید توجه کرد که شکلگیری خودپنداره جسمانی بدون درگیری عاطفی میسر نیست. جرسیلد (1956) در بحث خودپنداره جسمانی بیان کرده تصویر بدنی مانند یک اثر فتوگرافیک نیست بلکه در تمامی جنبههایی که یک فرد خودش را میبیند، احساسات و نگرشهایش نیز به نوعی در برابر تغییر مقاوم هستند. بهتدریج با رشد فرد، خودپنداره جسمانی و روانی با هم ترکیب میشوند و این زمانی اتفاق میافتد که کودک در دوره دوم کودکی باشد. در این زمان فرد درباره خودش بهعنوان یک واحد کل فکر میکند (49 و 50).
خودپنداره جسمانی زمانی شروع به رشد میکند که کودک تفاوت بین خود و دیگران را کشف مینماید. یک الگوی قابل پیشبینی برای خودیابی کودک، از طریق نگاه کردن به خود در آینه گزارش شده است. معمولا در هفته هجدهم کودک میتواند در آینه به خود نگاه کرده و تصویری از خود جسمانیاش در ذهن ایجاد نماید (50).
مابین 22و 23 هفتگی او با تصویرهای ذهنی خودش بازی میکند، تصویری که از خود و سایر افراد اطرافش دارد. این مرحله، مرحله «بازی کشف خود» نام دارد. بین ماههای ششم و هفتم، کودک سعی میکند تصویر آینهای را که دریافت مینماید به خودش مربوط سازد و زمانیکه میتواد حرکت کند و با پاهایش راه برود و دستهایش را تکان دهد، سعی میکند بین آنچه انجام میدهد و آنچه در خود میبیند، ارتباط برقرار کند (50).
مرحله آخر در رشد خودپنداره جسمانی مرحله حجب نامیده میشود که ماههای نهم و دهم اتفاق میافتد. یعنی زمانیکه کودک از ساختن حقایق و توجه به آنها لذت میبرد، سپس به آنها میخندد. او در این زمان حدودا یک ساله است. رفتار او در این زمان شناسایی خود واقعی را نشان میدهد و این امر خودپنداره جسمانی پایه کودک را رشد میدهد. در حدود سالهای دوم و سوم کودک از تفاوت بین خود و دیگران آگاه میگردد. او با مقایسه اندازه و شکل بدن خود با دیگر کودکان بهوسیله شنیدن نظرات آنها درباره خود، مفهوم و تصویر جدیدی درباره خودپنداره جسمانیاش بهدست میآورد. آگاهی از تفاوتهای جنسی و نوع لباس و حتی مدل مو در هر دو جنس پسر و دختر در حدود 3 یا 4 سالگی بهوجود میآید و این دوران نقش مهمی در تثبیت هویت جنسی و نوع پوشش فرد دارد. واکنشهای محیط و اطرافیان کودک، بهطور مثال واکنشهای والدین، بستگان، معلم، دوست و شخصیتهای خانوادگی و اجتماعی در تصویری که او از بدن خود و اعضا آن پیدا میکند، بسیار موثرند (50).
در هنگام بلوغ ، افراد متوجه تغییراتی میشوند که به سرعت اتفاق میافتد و خودپنداره جسمانی نیز از حالت خودپنداره کودکی به خودپنداره بزرگسالی تغییر مییابد (65) . زندگی آرام و بی دغدغه کودکی با فرا رسیدن بلوغ و تغییرات شدید چهرهاش عوض میشود و نوجوان تصویر ذهنی خاصی از بدن خویش پیدا مینماید. این تصویر ذهنی با تصویری که فرد از خود در آینه میبیند، متفاوت است و شامل برداشت جسمانی همراه با خصوصیات روانی است که هرگونه نقص بدنی، تصویر ذهنی نوجوان را از بدن خویش مختل میکند (50).
رشد جسمی در دوران نوجوانی بهقدری سریع و تند است که افراد مشکلاتی در ارتباط با سازگاری پیدا کرده و احساس گیجی و سردرگمی درباره بدن خود میکنند و به همین ترتیب احساس امنیت خود را در مورد ثبات بدنی از دست میدهند و نوعی احساس بیگانگی نسبت به بدن خود میکنند. متعاقب این حالات ممکن است نوجوان سعی کند خود را پنهان نماید یا در پی کسب آگاهی درآید (66).
از طرفی نوجوانان بهطور مستمر خود را با همسالان مقایسه میکنند و قضاوت آنها بر طبیعی بودن خویش بر اساس مشاهده ومقایسه با همسالان است و هنگامی که عینا همانند دوستان خود هستند احساس اطمینان و آرامش مینمایند. پیدایش انحراف و نقص از فرم رایج در بین گروه، خطراتی هستند که ممکن است نوجوان را بهسوی ایجاد تصورات ایدهآلیستی سوق دهد. از طرفی بهعلت تغییرات هورمونی و تاثیر بر غدد، سبب پیدایش جوش در صورت میشود که مشکلاتی در رابطه با تصویر جسمی و حالت روحی نوجوان بهوجود میآورد. حتی ظهور یک جوش بیاهمیت در صورت ممکن است به شکل غولآسایی برای نوجوان بهنظر آید و یا وقوع هر آسیب در این دوره یک فاجعه بزرگ قلمداد شود. بروز یک بیماری مزمن و یا یک ناتوانایی جسمی موقت، بسیار با اهمیت جلوه مینماید و ایجاد استرس را بهدنبال دارد (65 و 66).
جانسون (1987) و پلومین (1990) نیز معتقدند که تغییرات جسمانی نوجوانی مانند عوامل زیستی عموما رفتار را بهطور مستقیم کنترل نمیکنند، بلکه به شیوهای پیچیده با افراد و زمینههایی که نوجوان با آنها روبه رو میشود، در تعاملند. این دیدگاه را اصطلاحا تحت عنوان «فرضیه اثرات میانجی» مطرح کردهاند زیرا اثرات وابسته به عوامل زیستی، بهصورت غیرمستقیم رخ میدهند (16).
غالباً تحقیقات انجام شده درباره هویتیابی نوجوانان قبل از تصویر آینهای انجام شده، که آنان سعی میکنند خود را عیناً مشابه دیگران تصور نمایند که در حقیقت تصویر انعکاسی از دیگران هست و اگرچه بسیاری از تغییرات بلوغ بهطور عمومی هم در دختران و هم در پسران ظاهر میشود، اما پاسخدهی و مداخلات آنان متفاوت است، سازگاری آنان بهطور وسیعی تحت تاثیر ارزشها و موانع فرهنگی قرار میگیرد. غالب تغییرات جسمی ایجاد شده در دوران نوجوانی ممکن است به اندازهای که برای خود نوجوان بزرگ جلوه مینماید برای سایر افرادی که در زندگی او هستند آنقدر با اهمیت جلوه ننماید (50).
کولب تصویر ذهنی را به درک بدنی و فهم بدنی تقسیم کرده است. درک بدنی عبارت است از ادارکات مختلفی که فرد درباره بدن خویش دارد. فهم بدنی مربوط به درونی نمودن احساساتی است که فرد در مورد شخصیت خویش از داخل و خارج کسب میکند، به عبارت دیگر درک بدنی، بیشتر برداشت جسمانی از خود است در صورتیکه فهم بدنی برداشت جسمانی با قضاوت دیگران در مورد بدن خود است. تصویر بدنی را بهصورت تصویر واقعی از بدن و تصویر ایدهآل از بدن هم مطرح کردهاند. در تصویر ایدهآل، نوجوان خود را آنگونه که مناسبتر میداند و دلخواه اوست، میپندارد و در تصویر ایدهآل آرزوها و خواستهای پنهانی فرد نهفته است و همچنین بلندپروازیها و تمایلات سرکوفته تجلی میکند. تصویر دیگری که فرد از خود دارد، تصویر خیالی است. این تصویر را نوجوان در عالم خیال برای خود ترسیم میکند. تفاوت آن با تصویر ایدهآل این است که در تصویر ایدهآل، فرد آنچه را متناسب خود میداند و اگر تلاش کند میتواند به آن برسد در خود ایجاد میکند. ولی در تصویر خیالی خود را در نقشهای خیالی مییابد و غالبا برای فرد غیر ممکن است که به آن برسد و شاید مناسبتر هم نباشد (1 و 11).
یک تصویر بدنی واقعی ممکن است بهطور قابل توجهی بر استعداد شخص برای موفقیتهای آینده در سرتاسر زندگی نقش داشته باشد. هنگامیکه تصویر جسمی نقصی ندارد یک ارتباط منفی بین پنداشت از خود و درک دیگران وجود دارد. افرادی که در سیستم باورهایشان هماهنگی واقعی و یک ثبات در تصویر خود دارند، بررسی واقعی از توانایییشان دارند (29).
در طی دوران نوجوانی که از سن 10 یا 12 سالگی شروع و حداقل تا سن 18 سالگی ختم میگردد، تغییرات ویژهای در رشد و تکامل دختران و پسران، در آغاز، اواسط و انتهای دوران نوجوانی رخ میدهد (65 و 81). دورهای که نوجوان امواج عظیمی از رشد جسمی و شکلیابی هویت را تجربه مینماید و طرح زندگی آینده خویش را ترسیم مینماید، او در پی یافتن معادل و توازن تغییرات لجام گسیخته این دوران است، اما بهندرت تا قبل از نیل به سن بزرگسالی بدان دست مییابد. در واقع نوجوانی دوره منحصر بهفردی است که ویژگیهای جسمی و هیجانی دوران بزرگسالی بهظهور میرسند. عملا نوجوانی فرایندی است که در آن رشد جسمی، هیجانی و هوشی بهوقوع میپیوندد و فرد خود را برای نقشهای آینده آماده میسازد (29).
شاخصهای مهمی که در دوران نوجوانی، والدین میتوانند شاهد باشند جهش رشد جسمی و تغییراتی در شکل، بههمراه بلوغ و توانایی تولید مثل میباشد. در حقیقت تغییرات سریع در بسیاری از جنبههای تکامل جسمی در دوران نوجوانی رخ میدهد (29).
2-2-7-1-2 بلوغ
دوره بلوغ مرحلهای از زندگی است که تغییرات سریعی در جسم و رشد شخصیت فرد به وقوع میپیوندد. بالیدگی، تصویر ذهنی از بدن و هویت شخصی نوجوان را تهدید میکند، نوجوان با در نظر گرفتن تجربیات گذشته و قبول تحولات بلوغ میخواهد هویت خویش را از نو بسازد. حتی مخالفت و ستیزهجویی نوجوانان با والدین خود و عصیان آنان در برابر ارزشها و قدرتها و دخالتهای دیگران برای تثبیت هویت و جدا نمودن هویت خود از سایرین است (30 و 66).
اریکسون نوجوانی را دوره تنش و طوفان و دوره نیروهای قوی آشفتگیآور در زندگی فرد میداند. مرکز تنش فقط تغییر جنسی یا جسمی نیست بلکه تکلیف اصلی آن است که در این تغییرات، انتظارات غیرقطعی و امید برای آینده بهصورت خودپنداری منسجم درآید. به عقیده اریکسون نوجوانان بین دو نظام اصلی گرفتارند که هر دوی آنها در حال تغییرند. نوجوانان باید با تغییرات درونی، شناختی و غدد کنار بیایند، درحالیکه در همان زمان رویارویی با یک دوره ناپایداریها و تغییرات در روابط بیرونی هستند (32 و 86).
احمدی (1371) مشخصات و تغییرات این دوره زندگی را اینگونه توصیف میکند: فرایند بلوغ و نوجوانی یکی از بحرانیترین دورههای زندگی هر فرد است. استانلی هی که به پدر روانشناسی بلوغ معروف است این مرحله از زندگی را دوران طوفان و فشار مینامد و «روسو» دوره بلوغ را تولد مجدد میدانست. وقتی فرد به دوره بلوغ میرسد مثل این است که فرد دیگری با خصوصیات بدنی و روانی متفاوتی در وی بهوجود میآید (1). معمولا وضعیت بالیدگی کودکان بر اساس سن اسکلتی، سن آغاز قاعدگی، سن اوج سرعت قد (PHV) و یا صفات ثانویه جنسی به انواع زودرس (سن زیستی بیش از یکسال کمتر از سن تقویمی)، متوسط (اختلاف سن زیستی و تقویمی به اندازه ±1 سال) و دیررس (سن زیستی بیش از یکسال بیشتر از سن تقویمی) گروهبندی شده است. عوامل متعددی در تعیین زمان شروع بلوغ دخالت دارند که مهمترین این عوامل ژنتیک میباشد و علاوه بر آن عوامل محیطی و فردی همچون تغذیه، سلامت روانی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، وضعیت روحی-روانی و میزان تحرک بدنی نیز بر شروع بلوغ تاثیر میگذارند. عامل دیگر که خود تحت تاثیر وضعیت تغذیه و تحرک بدنی میباشد، شاخص توده بدنی است. مطالعات گستردهای بیانکننده ارتباط شاخص توده بدنی و زمان شروع بلوغ هستند به نحوی که بلوغ زودرس را با چاقی (شاخص توده بدنی بالا) و بلوغ دیررس را با لاغری (شاخص توده بدنی پایین) مرتبط میدانند. از عوامل محیطی که در شروع بلوغ موثرند عبارتند از: بهداشت خوب، تغذیه و شرایط اجتماعی-اقتصادی، بهطوریکه مطالعات متعددی نشان میدهند بهبود شرایط فوق باعث کاهش سن بلوغ در دختران شده است. در دخترانی که وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایینی دارند، شروع قاعدگی، تکامل پستان و ظاهر شدن موهای عانه نسبت به دخترانی که از وضعیت اقتصادی-اجتماعی بالاتری برخوردار هستند، تاخیر دارد (66).
به علاوه دخترانی که کالری کافی دریافت میکنند نسبت به دخترانی که کالری کافی دریافت نمیکنند، سن شروع قاعدگی زودتر اتفاق میافتد. طی شش ماه اول بعد از شروع قاعدگی یک افزایش قابل توجه در وزن دختران وجود دارد ولی بین سن شروع قاعدگی و افزایش وزن ارتباطی وجود ندارد. سن شروع قاعدگی با قد رابطه مثبت و با وزن و شاخص توده بدنی رابطه منفی دارد و تاثیر سن شروع قاعدگی روی شاخص توده بدنی در ابتدای جوانی میتواند در روند سلامتی مهم باشد (5).
مطالعات نشان میدهد که در دختران نوجوان و زنان جوان، چاقی و بلوغ جنسی با یکدیگر در ارتباطند. اثر بلوغ جنسی بر سطح چربی بدن مهمتر از اثر چربی بدن بر زمان بلوغ جنسی است و سطح چربی و شاخص توده بدنی ارتباط نزدیکتری با بلوغ جنسی نسبت به سن تقویمی دارند. بلوغ زودرس با افزایش خطر اضافه وزن و چاقی دختران همراه است بهطوریکه شروع اضافه وزن و چاقی در دخترانی که بلوغ در زمان طبیعی یا بلوغ دیررس دارند نسبت به دخترانی که بلوغ زودرس زودرس دارند، سن بلوغ و سرعت گذر از مراحل آن در افراد متفاوت بوده و عوامل مختلفی بر آن تاثیر دارد که بروز این تفاوت در بین همسالان ممکن است باعث نگرانی، اضطراب و حتی افسردگی آنها شود (66). دختران زودرس به تغییرات بدنی ناشی از بلوغ حساس میباشند و نسبت به دختران دیررس بیشتر در خطر آسیبهای روانشناختی پس از آن هستند و همچنین نسبت به همسالانشان تجربیات منفی بیشتر ناشی از بلوغ را گزارش دادهاند. بهویژه پژوهشها نشان میدهند که دختران زودرس سطوح بیشتری از نگرانیهای روانشناختی، اضطراب، افسردگی و علایم روانی نسبت به همسالان دیررس خود نشان میدهند. علاوه بر افسردگی، پیچیدگیهای روانی ناشی از زودرسی در میان دختران میتواند به یکسری احساسات منفی درباره بدن و لیاقت ورزشی خودشان نسبت داده شود. دختران زودرس نسبت به دیررسها اضافه وزن بیشتری دارند. این افزایش وزن موجب ادراکات منفی دختران درباره بدنشان و مهارتهای ورزشی آنها میشود (66، 87 و 88). درنتیجه، دختران زودرس به احتمال بیشتر با نارضایتی بیشتر از وزن بدنشان مواجه میشوند و تصویر بدنی مثبت کمتری نسبت به دختران دیررس گزارش میدهند (31، 44 و 85).
همچنین تحول بلوغ، ابعاد جسمی و ویژگیهای جنسی را نیز دربرمیگیرد. از جمله مشخصات اولیه جنسی این است که هم ارگانهای داخلی و هم ارگانهای خارجی و توانایی تولیدمثل را شامل میشود. صفات ثانویه جنسی مشخصاتی هستند که در واقع دوجنس را از یکدیگر متمایز مینمایند ولی نقش مستقیمی در تولید مثل ندارند. بروز این علایم ثانویه در دختران واقعه مهمی است که پیامآور شروع تغییرات جسمی و روانی جدیدی برای وی میباشد و تاثیر عمیقی در زندگی فردی و اجتماعی او دارد (96).
2-2-7-2 فعالیت بدنی و خودپنداره جسمانی
فعالیت بدنی بخش مهمی از بهبود کیفیت زندگی را شامل میشود زیرا سطح انرژی را افزایش میدهد و باعث سلامت جسمانی، اجتماعی و روانی میشود (60).
سلامت جسمانی
مطالعهای که در انجمن پزشکی آمریکا منتشر شده بیانگر این است که هرچه سطح فعالیت جسمانی افزایش یابد میزان مرگ و میر نیز کمتر خواهدشد. همچنین باعث بهبود کیفیت زندگی، پیشگیری از بیماریهای ناشی از فقر حرکتی، بهبود عملکرد اندامهای بدن، کمک به رشد جسمانی در کودکان و نوجوانان، تناسب اندام و نیز افزایش کارایی جسمانی میگردد (55).
در حال حاضر یکی از مشکلات عمومی سلامت جسمانی در تمامی کشورها چاقی و اضافه وزن است. مشخص شدهاست که در حدود 30% دختران و 10% پسرانی که در کودکی چاق بودهاند به افراد بزگسال چاق تبدیل شدهاند. از جمله عواملی اصلی شناخته شده در ایجاد چاقی و اضافه وزن دراکثر کشورها کاهش هزینه انرژی، الگوهای فعالیت بدنی و روش زندگی بیتحرک میباشد (47، 84، 87 و 91). بنابراین به نظر میرسد که فعالیت بدنی در دوران کودکی و نوجوانی باید بهعنوان یک اصل مهم توسعه یابد زیرا علاوه بر تنظیم وزن و بهبود ترکیب بدنی فواید بسیار دیگری از جمله فواید اجتماعی و روانی را بهدنبال دارد (18 و 22).
سلامت اجتماعی
فعالیتهای بدنی بهویژه بازی و تمرینات ورزشی، محیط مناسبی را جهت کسب ارزشهای فرهنگی، گرایشهای مثبت فردی- اجتماعی و رفتارهای سنجیده فراهم میآورد و آنچه که از راه فعالیتهای بدنی آموخته شود به سایر جنبههای زندگی نیز قابل انتقال میباشد (40).
سلامت روانی
جسم و روان در ارتباط با یکدیگر هستند و قوی شدن جسم از طریق فعالیت بدنی، دارای آثار روانی نیز میباشد. کچاک و مارتین (1999) با مرور تحقیقات به این نتیجه رسیدهاند که فعالیت جسمانی و تمرین در درمان برخی مشکلات روانی از قبیل افسردگی، اضطراب و اعتیاد موثر بودهاست. از طرفی آمادگی جسمانی در پیشگیری از فشار روانی فرد را یاری میدهد. برای بسیاری از افراد، تمرین، وسیله آرامبخشی است. فعالیت منظم در توسعه خودپنداره مثبت و افزایش اعتماد بهنفس موثر است و موجب احساس شایستگی، خویشتنداری، استقلال و قاطعیت میشود. والدین و معلمین میتوانند با هدایت بازیهای کودکان، علاوه بر توجه به رشد جسمانی، به رشد فکری و روانی آنان توجه کنند. ورزش، نشاط و شادزیستن را آموزش میدهد و فرصتی برای تخلیه هیجانها و نیروهای جسمی و روانی فراهم میکند و بدین ترتیب در توسعه سلامت روانی موثر است. توسعه خصوصیات شخصی مثبت از قبیل جوانمردی و شهامت و نیز رشد عادتهای روانی مطلوب مانند انضباط، دقت، کنجکاوی و هدفمند بودن از دیگر فواید روانی، فعالیت بدنی و تمرین در دوران کودکی و نوجوانی میباشد (40).
بهطور خلاصه میتوان گفت صاحبنظران و محققین با مطرح ساختن حرکت و ورزش بهعنوان کلید حیات، افق جدید و چشم انداز تازهای در باب تعلیم و تربیت گشودهاند. آنان میگویند: فعالیتهای حرکتی و آموزش صحیح در تربیت بدنی، اساس پیشرفت کلی کودکان و نوجوانان در حال رشد را تشکیل میدهد چرا که:
1. فعالیتهای جسمانی با حالت بخشیدن به اندامها، باعث بهبود کار دستگاههای گردش خون و قلب و تنفس و گوارش میشوند.
2. از دیدگاه بهداشت روانی، مطابق با تحقیقات انجام شده دانشآموزانی که از نظر قدرت جسمانی ضعیف هستند رو به سوی ضعف سلامتی، مشکلات اجتماعی، احساس حقارت، عدم توانایی لازم در تطبیق خود با دیگران در جهات مختلف دارند و اغلب خجالتی، گوشهگیر و هیجانزده میباشند.
3. از نظر اجتماعی دانشآموزانی که دارای تواناییهای حرکتی خوب هستند، علاقهمند به شرکت در فعالیتهای مختلف، فروتن، مدبر و مسئولیتپذیر هستند.
4. از نظر بهداشتی با توجه به ارتباط تنگاتنگ فعالیتهای حرکتی و تربیت بدنی و بهداشت و اثرات مثبت و کیفی آن بر سلامت اجتماعی افراد، امر مهم تربیت بدنی و ورزش بهویژه در دوران کودکی و نوجوانی که سنگ زیربنایی سلامت جسم و روح در آن گذاشته میشود و از نظر بهداشت و سلامتی نسل، افراد را قادر به انجام فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میسازد، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
5. از همه مهمتر اینکه در نظام تربیتی اسلام، فعالیتهای حرکتی و تربیت بدنی، بخش مهمی از برنامههای پرورشی انسان را تشکیل داده و بهوسیله حرکت و ورزش، جریان رشد و تکامل را در تمام ابعاد وجودی انسان تسهیل و هماهنگ کرده و به شکوفایی و تکوین استعدادهای مطلوب و خدادادی کمک میکند. در هر صورت تاثیر تمرینات بدنی را میتوان از دو جنبه جسمانی یعنی بهبود کارایی دستگاههای مختلف بدن و جنبه روانی یعنی حفظ و سلامت روانی و کسب شادابی و نشاط مورد توجه قرار دارد (3) که در ارتباط با جنبه روانی آن و اکیداً ادراک بدنی مدلهایی پیشنهاد شده که در ذیل آمدهاست:
2-2-7-2-1 مدلهای تاثیر فعالیت بدنی بر خودپنداره جسمانی
در سال 1978 یک «مدل روانشناختی برای شرکت در فعالیتهای بدنی» (شکل 1-2) از جانب سانستروم ارائه شد که هدف آن براورد بدنی به معنای ارزشیابی شخصی از شمار زیادی از مهارتهای بدنی و ورزشی بود. در این مدل پیشنهاد شده است که شرکت در فعالیت بدنی سبب افزایش توانایی بدنی شده که دارای منافع روانی از جمله افزایش عزت نفس میباشد. اگرچه عزت نفس تحت تاثیر تمرین و افزایش آمادگی به میانجیگری تاثیر «برآورد» قرار میگرفت، به این معنی که افزایش آمادگی منجر به افزایش لیاقت بدنی درک شده گشته که آنها نیز با افزایش متعاقب آن در عزت نفس در ارتباط هستند. در این مدل «جاذبه» حاکی از گرایش بهسوی انجام فعالیتهای سنگین و شدید است (50).
در واقع این مدل پیشنهاد شده است که لیاقت بدنی درک شده منجر به افزایش گرایش بهسوی فعالیت شدید میشود و این دو پیشبینی کننده شرکت بعدی در تمرینات بدنی خواهند بود. همچنین در این مدل پیشنهاد شدهاست که لیاقت بدنی درک شده بهعنوان پل ارتباطی بین تمرینات بدنی و عزت نفس درونی عمل میکنند. تحقیقاتی که در مورد اعتبارسنجی این مدل انجام شدهاند، نشان میدهند بین نمرات مربوط به مقیاس برآورد با نمرات آمادگی جسمانی ارتباط وجود دارد و تعدادی از آنها نشان دادند با افزایش میزان آمادگی جسمانی بر مقیاس برآورد نیز افزوده شده است. چنین ارتباط معناداری نیز بین مقیاس جاذبه با نمرات با نمرات آمادگی جسمانی نیز نشان داده شدهاند. این مدل بهعلت ضعف در اندازهگیری مقیاس جاذبه، کفایت لازم جهت پیشبینی گرایش و استقبال به تمرینات بدنی برخوردار نیست (50).
4325620127000جاذبه00جاذبه2176145127000عزت نفس00عزت نفس
47777402508250030905451460500265049025082500
217614545720برآورد00برآورد
265049017970500
217614525400توانایی00توانایی
2650490128905002176145281305فعالیت00فعالیت
309054517018000
شکل 2-1: مدل روانشناختی شرکت در فعالیتهای بدنی
سانتسروم و مورگان (1989) در جستجوی پاسخ چگونگی افزایش عزت نفس از طریق فعالیتهای بدنی، مدلی را با نام «مدل تمرینات بدنی و عزت نفس» در جهت تبیین چگونگی تعمیم اثرات انجام تمرینات بدنی بر عزت نفس عمومی، ساختند (شکل 2-2).
5377815-160655003606165-174625002989580-441960004305300-298450عزت نفس00عزت نفس986155-174625عزت نفس00عزت نفس246380-51371500
38036545085شایستگی جسمانی00شایستگی جسمانی198310510160مقبولیت جسمانی00مقبولیت جسمانی343154010160شایستگی جسمانی00شایستگی جسمانی539369045085مقبولیت جسمانی00مقبولیت جسمانی
38423854191000380365161925خودکارآمدی جسمانی00خودکارآمدی جسمانی3482975154940خودکارآمدی جسمانی00خودکارآمدی جسمانی
3842385736600024244302381250024701523812500
اندازههای جسمانی
شکل 2-2: مدل تمرینات بدنی و عزت نفس (فاکس- 1997)
در این مدل به دو بعد لیاقت بدنی درک شده و پذیرش خود که به نظر میرسد بهعنوان مبانی شکلگیری عزت نفس مطلوب و موردپسند باشند، پرداخته شدهاست. پذیرش خود، به ارزش و دلبستگی فرد نسبت به خود و خصوصیات خود، صرف نظر از سطوح لیاقت درک شده اطلاق میشود. مبنای این مدل بر اساس ارزشیابی ذهنی از عملکرد بدنی که ممکن است با انجام تمرینات بدنی افزایش پیدا کند استوار است. مانند مقدار وزنه جابهجا شده در یک بار تلاش یا مقدار مسافت پیموده شده طی 12 دقیقه (50).
اولین متغیر خودادراکی، خودکارآمدی است. این متغیر در مدل مزبور بهعنوان پل ارتباطی بین نمایش بدنی یک حرکت تا نمایش آن در ذهن ایفاء نقش میکند. خودکارآمدی یک نوع توقع و انتظار است که در این زمان فرد میتواند بهطور موفقیتآمیزی یک تکلیف را به انجام برساند. خودکارآمدی بهطور مفصل در نظریه شناختی اجتماعی باندورا مورد بحث قرار گرفته و اینگونه پیشنهاد شده که خودکارآمدی در واقع درک از نوع تسلط و چیرگی یا لیاقت در فعالیتهای خاصی میباشد. در این مدل پیشنهاد شده است خودکارآمدی با لیاقت بدنی درک شده، بهعنوان ارزشیابی فردی از سطح توانایی بدنی، در ارتباط است (50).
سمت چپ این مدل نشاندهنده ساختار سلسله مراتبی ایستای مدل میباشد. برای مثال اینطور فرض شده که عزت نفس ارتباط نزدیکتری را با لیاقت بدنی درک شده دارد تا با خودکارآمدی و همچنین خودکارآمدی با اندازههای بدنی بیش از لیاقت بدنی درک شده ارتباط دارد. در محور افقی این مدل که تغییرات زمان را نشان میدهد، میتوان دریافت که افزایش در خودکارآمدی منجر به افزایش لیاقت بدنی درکشده میگردد که آن نیز به نوبه خود بر عزت نفس موثر است. این مدل نیز حاکی از فرضیه افزایش مهارت میباشد (50).
فاکس و کوربین (1989) «نیمرخ خودادراکی بدنی»، تمرینات بدنی و عزت نفس را بیشتر گسترش دادند. ساخت این ابزار فرصتی برای جایگزین نمودن نیمرخ خودپنداره جسمانی چندبعدی بهجای مدل تمرینات بدنی و عزت نفس یک بعدی فراهم آورد. در پرسشنامه ساخته شده فاکس و کوربین به ساختارهای بیشتری از خودپنداره اشاره شده است. مدلهای تازهای در مورد شکل گسترشیافته مدل تمرینات بدنی و عزت نفس ارائه شده است که قابل قبولترین آنها در شکل 2-3 آمده است. در این مدل از متغیر پنهان نامبرده شده است که جمع سه خودکارآمدی ویژه میباشد (50).
272288072390عزت نفس00عزت نفس
34010609398000
272288052705خودارزشی بدنی00خودارزشی بدنی
154114522733000
39655752222500379095014541500284607014541500
638175342900لیاقت ورزشی00لیاقت ورزشی3328670288925جذابیت بدنی درک شده00جذابیت بدنی درک شده
20593058890وضعیت بدنی درک شده00وضعیت بدنی درک شده464375512700قدرت بدنی درک شده00قدرت بدنی درک شده
396557516700500154114528003500
29279858572500364744022860002722880238760خودکارآمدی00خودکارآمدی
شکل 3-2: راه حل بهنجار یک مدل گسترش یافته (فاکس- 1997)
همانطور که در شکل 2-3 مشاهده میکنید بین ساختارها هم روابط و هم واریانس اشاره شدهاست. مثلا نشان داده شده خودکارآمدی تنها 15% واریانس با لیاقت ورزشی دارد. این مدل که با عنوان راه حل بهنجار در مورد مدل گسترش یافته میباشد، اطلاعات جانبی را در مورد روابط همبستگی بین اجزا دراد. در حالیکه منابع خودکارآمدی قادر به بیان 27.4% واریانس، با وضعیت بدنی درک شده هستند. آنها تنها 4.4% نمرات جذابیت بدنی درک شده را بیان میکنند. همچنین از بین چهار جزء فرعی، جذابیت بدنی درک شده قویترین ارتباط را با خودارزشی بدنی دارد. کاربرد عملی این مورد آن است که بهنظر میرسد انجام تمرینات بدنی و ورزشی به احتمال قوی بر روی ویژگیهایی چون لیاقت ورزشی، آمادگی بدنی و قدرت موثر است تا بر روی جذابیت ظاهر و اینکه عوامل مطرح شده در مقایسه با جذابیت ظاهری، کمتر با عناصر اصلی سازنده «خویشتن» ارتباط دارد. نتایج تحقیقات نشاندادهاند که این مدل گسترش یافته قابلیت تفکیک افراد ورزشکار را از غیر ورزشکار و همچنین نوع فعالیت بدنی مبادرتی یا دلخواه را دارا میباشد (50).
2-2-7-3 شاخص توده بدنی و خودپنداره جسمانی
شاخص توده بدنی (BMI) یکی از همبستههای مهم تصویر بدنی، استراتژی تغییر بدنی و خوردن است (16). این شاخص رایجترین سنجش مورد استفاده برای ارزیابی لاغری، اضافه وزن و چاقی است و از تقسیم وزن بر حسب کیلوگرم بر مجذور قد بر حسب متر بهدست میآید (65). مطالعات نشان دادهاند افزایش شاخص توده بدنی دردختران نوجوان پیامدهایی نظیر تمایل به لاغری، کاهش احساس خودارزشمندی، عدم کفایت، امساک در خوردن مواد غذایی مورد نیاز بدن، نگرانی در زمینه پرخوری، افزایش وزن و رژیم غذایی را بههمراه دارد (20 و 23). یکی از عواملی که میتواند بر تصویر بدنی کودک موثر باشد مسئله چاقی است زیرا نگرش فرد چاق نسبت به بدن خود به تصوراتی که دیگران به او دارند بستگی دارد، بهویژه اگر توسط سایر کودکان تمسخر شود، این امر میتواند سبب تضعیف خودپنداره جسمانی او شده و سبب انزوای او از اجتماع و گروه دوستان گردد. مثلا فرد چاق فاقد آمادگی جسمانی، ممکن است برداشت نامطلوبی از بدن خود داشته باشد، به عملکرد و توانایی خود اعتماد نداشته باشد و دچار مشکلات روانی مانند فقدان اعتماد بهنفس در اثر کنارهگیری از گروه و استهزای دیگران شود و در نتیجه فعالیت جسمانی خود را بهشدت محدود کند. از سوی دیگر فردی که احساس میکند بدن او بهطور کافی تکامل یافته، اعتماد دارد در بسیاری از موقعیتها موفق خواهدبود و از شرکت در فعالیتها لذت میبرد (8).
2-2-7-4 وضعیت اجتماعی – اقتصادی و خودپنداره جسمانی
وضعیت اجتماعی – اقتصادی خانواده میتواند کلیه سطوح زندگی کودک را چه قبل از تولد و چه بعد از تولد تحت تاثیر قرار دهد و تغییرات عمیقی در نحوه رشد کودک ایجاد نماید. اوضاع اقتصادی خانواده ممکن است بهطور مستقیم در شخصیت کودکان تاثیرگذار باشد. ترس از گرسنگی و نداشتن پوشاک و پناهگاه اثر عمیقی در رشد کودک دارد. کودکانی که از تمام امکانات زندگی برخوردارند نسبت به زندگی خوشبین بوده، کمتر دچار اضطراب و دلهره میشوند. برعکس کودکانی که حتی از امکانات اولیه زندگی بیبهرهاند و همواره به سبب گرسنگی، سرما، بیماری و... تهدید میشوند، زندگی را یک امر تحمیلی دانسته، به همه کس و همه چیز بدبین خواهند شد. بنابراین به یقین میتوان گفت که عقاید و نظرات کودکان از وضع اقتصادی والدینشان متاثر میشوند (6، 14 و 19).
از طرفی، حتی انتخاب نوع یک رشته ورزشی خاص، تحت تاثیر عوامل اقتصادی– اجتماعی قرار میگیرد. در بین این عوامل خانواده نقش بسیار مهمی ایفا میکند. همین عوامل مراتب علاقهمندی کودک را نسبت به ورزش تحت تاثیر قرار میدهد. اما این کشش و علاقهمندی در درجه اول به نوع رشته ورزشی که والدین انجام میدهند بستگی دارد و در واقع بهعنوان عامل اصلی تلقی میشود. تعداد کودکانی که رشتههای ورزشی مورد نظر والدین را انتخاب میکنند، خیلی زیادند (94).
لیاقت ورزشی یک دانشآموز ممکن است اعتبار اجتماعی و پذیرش او را از طرف همسالانش بالا ببرد. محیط خانه اغلب بر انگیزش او برای موفقیت در ورزش و میزان موفقیتی که در این تلاش به رضایت درونی منتهی میشود، تاثیر میگذارد. محیط و خانواده و پایگاه اقتصادی– اجتماعی در زمانی که افراد دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را پشت سر میگذارند، هم بر فرصتهای شرکت در ورزش و هم بر نگرشهای روانی بهسوی ورزشهای گوناگون تاثیر میگذارد. کلیه افرادی که دارای استعداد و توانایی بالایی میباشند به یک میزان یا در یک راستا برانگیخته نمیشوند، سرانجام همه افراد نیز بهطور یکسان به حداکثر قابلیتها و تواناییهای خود نزدیک نمیشوند (13 و 17).
بهنظر میرسد کودکان خانوادههایی که از وضعیت اجتماعی – اقتصادی بهتری برخوردارند، بهطور متوسط نسبت به بچههایی که از وضعیت اجتماعی – اقتصادی ضعیفتری برخوردارند، بلندتر و سنگین وزنتر هستند. در عین حال به نظر میرسد که در کشورهای توسعه یافته، طی دوره نوجوانی – بهویژ اواخر نوجوانی- دختران خانوادههای با وضعیت اجتماعی– اقتصادی ضعیف بهطور متوسط نسبت به دختران خانوادههای با وضعیت اجتماعی– اقتصادی بالاتر، چاقترند. رابطه معکوس بین طبقات اجتماعی و چاقی که در دوران نوجوانی آشکار است، تا بزرگسالی نیز ادامه مییابد. با توجه به ارجحیت زیاد تیپ بدنی باریک در سطوح بالای وضعیت اجتماعی– اقتصادی، بسیاری از دختران در اوایل نوجوانی و معمولا بدون اطلاع والدین، رژیم غذایی دارند. رژیم غذایی کنترل نشده در نوجوانی، ممکن است به بیماریهای تغذیهای پیشرفته مانند بیاشتهایی عصبی و بولیمی منجر شود. برخلاف اندازههای بدنی، تغییرات ناشی از وضعیت اجتماعی– اقتصادی در شاخصهای جسمانی (اوج سرعت نمو قد) و جنسی (سن شروع اولین قاعدگی) و بالیدگی کمتر است (65).
تاثیرات وضعیت اجتماعی– اقتصادی بر نمو و بالیدگی در هر کشور، اختصاصی است و مشکل است که آن را از یک کشور به کشور دیگر تعمیم دهیم. معیار یا شاخص وضعیت اجتماعی- اقتصادی در تحقیقات مختلف و در کشورهای مختلف بسیار متفاوت است لذا شاخص مناسب در یک ناحیه، کشور یا گروه فرهنگی ضرورتاً در جای دیگر مناسب نخواهد بود. شاخصهای وضعیت اجتماعی- اقتصادی مورد استفاده در کشورهای پیشرفته، شامل درآمد سالانه خانواده، درآمد سرانه، شغل و تحصیلات سرپرست خانوار و محل اقامت است (65).
2-3 پیشینه تحقیقی
2-3-1 تحقیقات مربوط به رابطه فعالیت بدنی و خودپنداره جسمانی
مارش (1993) در تحقیقی تحت عنوان «خودپنداره آمادگی جسمانی» ارتباط آمادگی جسمانی با شاخصهای فنی و میدانی پسران و دختران 9- 15 ساله، ارتباط بین شاخصهای چندگانه آمادگی جسمانی را با خودپنداره آمادگی جسمانی مورد مطالعه قرار داد. این تحقیق در کشور استرالیا بر رو ی 6283 دختر و پسر انجام شد. نتایج نشان داد که خودپنداره آمادگی جسمانی بهطور معناداری با بعضی از اندازههای فردی (مانند: 1600 متر دویدن، 50 متر دو سرعت، شنا روی زمین، چربی زیر پوستی، حداکثر اکسژن مصرفی، پرش طول و اندازههای محیط بدن) در ارتباط است. همچنین، برخی از اجزا آمادگی جسمانی مانند: استقامت قلبی – تنفسی، توان، قدرت پویا و ترکیب بردن، نسبت به سایر اجزا ارتباط بیشتری با خودپنداره آمادگی جسمانی دارند (76).
همچنین مارش و ردماین (1994) در تحقیق دیگری، به بررسی ارتباط بین آمادگی جسمانی و خودپنداره جسمانی پرداختهاند. در این تحقیق که با حضور 105 دختر و پسر 13 و 14 ساله انجام گرفت از پرسشنامه خودپنداره جسمانی که شامل خرده مقیاسهای استقامت، تعادل، انعطافپذیری، قدرت، ظاهر بدن و توانایی عمومی بدن بود، به همراه 5 آزمون آمادگی جسمانی در مورد استقامت، تعادل، انعطافپذیری، قدرت ایستا و قدرت انفجاری استفاده گردید. یافتههای این تحقیق نشان دادند: الف) ارتباط بسیار بالایی بین نمره کلی آمادگی جسمانی و نمره کلی خودپنداره جسمانی شرکت کنندگان وجود دارد (r=%76). ب) بین خرده مقیاسهای پرسشنامه خودپنداره جسمانی با عوامل آمادگی جسمانی مشابه، ارتباط بالایی وجود دارد (r=%52-%64) و از این میان درجه پیشگویی آزمون استقامت در مورد خرده مقیاس استقامت از سایرین بیشتر بوده است. ج) بین خرده مقیاسظاهر بدنی، خودپنداره جسمانی و هیچ یک از آزمونهای آمادگی جسمانی رابطه معنیداری وجود ندارد. در پایان محققین اظهار داشتند، افرادی که آمادگی جسمانی بالایی دارند نگرش مثبتتری به تواناییهای بدنی خود دارند (73).
مارش و ردماین (1996) در تحقیق دیگری به بررسی ارتباط بین آمادگی جسمانی و خودپنداره جسمانی پرداخت. در این تحقیق که با حضور که با حضور 113 پسر و 79 دختر مقطع متوسطه انجام گرفت، در آن از پرسشنامه «خودتوصیفی بدنی»که شامل خرده مقیاس قدرت، استقامت، انعطافپذیری و ترکیب بدن از مجموع 11 خرده مقیاس بود، به همراه آزمونهای قدرت مشت کردن، دوی استقامتی PACER، نسشتن و رساندن دست و درصد چربی 7 نقطه از بدن استفاده گردید. یافتههای تحقیق نشان دادند که الف) ارتباط مستقیم و معناداری بین نمره کلی آمادگی جسمانی و نمره کلی خودپنداره جسمانی شرکت کنندگان وجود دارد. ب) خرده مقیاسهای پرسشنامه خودپنداره جسمانی از رابطه همبستگی معناداری با اجزا آمادگی جسمانی مشابه و همخوان برخوردار است (72).
گونی و زلیخا (2000) نیز در تحقیقی به بررسی ارتباط بین کلاسهای تربیت بدنی و افزایش خودپنداره جسمانی دانشآموزان پایه متوسطه پرداختند. در این تحقیق که با حضور 46 دانشآموز (27 پسر و 19 دختر) انجام گرفت، قبل و بعد از دوره 6 ماهه از پرسشنامههای خود-توصیفی بدنی (PSDQ) و نیمرخ خودادراکی بدنی (PSPP) استفاده گردید. نتایج تحقیق افزایش معناداری را در خودپنداره جسمانی شرکت کنندگان نشان داد (56).
کروکر و همکاران (2000) نیز به بررسی ارتباط بین فعالیت جسمانی و خودادراکی بدنی در کودکان 10 – 14 ساله کانادایی پرداختند. فعالیت جسمانی آنها طی 7 روز گذشته از طریق پرسشنامه فعالیت جسمانی و خودادراکی بدنی با استفاده از PSPP اندازهگیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد خودادراکی بدنی بهویژه خرده مقیاسهای شرایط بدنی و مهارتهای ورزشی بطور معنیداری با سطح فعالیت جسمانی این جمعیت همبستگی دارد (38).
ورست و همکاران (2002) به بررسی اثر تغییر قدرت در کلاسهای تمرینی دانشگاه بر خودپنداره جسمانی پرداختند. شرکت کنندگان بر اساس انتخاب خودشان در کلاسها شرکت کردند که به مدت 9 هفته با هفته ای سه جلسه تمرین برگزار شد. دادهها با استفاده از PSDQ جمع آوری شد. در هیچ یک از خردهمقیاسهای خودپنداره جسمانی نتایج معنادار بهدست نیامد (95).
آسی (2003) در تحقیقی که بر روی دانشجویان دختر انجام داد، به بررسی اثرات تمرین آمادگی جسمانی بر اضطراب صفتی و خودپنداره آن ها پرداخت. گروه آزمایش در جلسات ترکیبی استپ و ایروبیک به مدت 10 هفته شرکت کردند و گروه کنترل در هیچ فعالیت بدنی منظمی شرکت نداشت. نتایج نشان داد گروه آزمایش در خرده مقیاس های انعطاف پذیری، لیاقت ورزشی، هماهنگی پیشرفت کردند و همچنین تمرین جسمانی در تقویت خودپنداره بدنی موثر است (27).
ادواردز و همکاران (2005) نیز ارتباط بین فعالیت جسمانی، بهزیستی روانشناختی و خودادراکی بدنی را در بین افرادی که در اشکال مختلف در فعالیت جسمانی و ورزش شرکت داشتند، بررسی کردند. افراد شامل گروههای تمرینی مقاومتی، هوازی (دویدن) و تیم ورزشی (هاکی) بودند. شرکت کنندههای این تحقیق 277 زن و مرد با میانگین سنی به ترتیب 7/25 و 2/ 24 سال بودند. خودادراکی بدنی با استفاده از PSPP فاکس (1990) و همچنین شاخص بهزیستی روانشناختی ریفس (1989) اندازهگیری شد. مقایسه بین سه گروه با گروه کنترل نشان داد که هر سه نوع فعالیت جسمانی با نمره بالاتر با مقیاسهای خودادراکی بدنی و بهزیستی روانشناختی مرتبط بود (46).
تیهانی هس (2005) اثر برنامه تمرینی ایروبیک بر عزت نفس و تصویر از خود در زنان با میانگین سنی 48/53 که در هیچگونه تمرین بدنی و یا مشاورهای سازمان یافته شرکت نداشتند و بهصورت داوطلبانه در برنامه تمرینی ایروبیک با شدت 55 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت یک سال در دو گروه تجربی (52=n) و گروه کنترل (28=n) قرار گرفتند، مورد آزمایش قرار داد.عزت نفس با استفاده از مقیاس عزت نفس روزنبرگ (1965) و تصویر از خود با استفاده از مقیاس تصویر از خود تنسی (1986) اندازهگیری شد. نتایج این مطالعه، پیشرفت معناداری در خرده مقیاس تصویر بدنی در مقیاس تصویر از خود در گروه تجربی نشان داد (58).
همچنین لیندوال و لیندگرن (2005) در تحقیقی به بررسی اثرات برنامه مداخلهای تمرین شش ماهه بر خودپنداره جسمانی و اضطراب بدنی اجتماعی در دختران نوجوان غیرفعال پرداختند. شرکت کنندگان 110 دختر 13-20 ساله غیرفعال از مدارسی که نماینده مناطق اجتماعی- اقتصادی پایین در جنوب سوئد بودند، حضور داشتند. شرکت کنندگان به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (56=n) و گروه کنترل (54=n) قرار گرفتند. برنامه مداخله تمرینی برای گروه آزمایشی دو بار در هفته و به مدت شش ماه که هر جلسه شامل 45 دقیقه تمرین شامل فعالیتهایی چون ایروبیک، بدمینتون، کاراته و ... و 15 دقیقه بحث در مورد سبک زندگی اجرا شد. 27 نفر از گروه کنترل و 35 نفر از گروه کنترل PSPP و مقیاس اضطراب بدنی اجتماعی (SPAS) را قبل و بعد از آزمون تکمیل کردند. همچنین آمادگی بدنی، وزن و قد آنها نیز اندازهگیری شد. نتایج حاصل از دادهها پیشرفت قابل ملاحظهای در خرده مقیاس PSPP نشان نداد، اما نمرات SPAS برای گروه آزمایشی در مقایسه با کنترل پایینتر بود. اما هنگامی که تحلیل واریانس تک راهه (خطای بیشتر) به جای تحلیل واریانس چندگانه استفاده شد که تنها شامل افرادی میشد که ارزیابیهای قبل و بعد از مداخله را تکمیل کردند، مداخله بهطور معناداری نمرات SPAS و خرده مقیاس PSPP را کاهش داد. این تغییرات ارتباطی به تغییرات متغیرهای فیزیولوژیکی از جمله وزن بدن، BMI و آمادگی جسمانی، نداشت (64).
دیشمن و همکاران (2006) در تحقیقی روی دختران نوجوان، نقش واسطه ای خودپنداره جسمانی و عزت نفس را در ارتباط بین شرکت در ورزش و فعالیت بدنی با علائم افسردگی مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق 1250 دختر نوجوان حضور داشتند. نتایج تحقیق نشان داد که یک رابطه مثبت قوی بین خودپنداره کلی و عزت نفس و همچنین یک رابطه معکوس متوسط بین عزت نفس و علائم افسردگی وجود دارد. از طرفی یافته های تحقیق به وضوح بیانگر آن بود که شرکت در ورزش و فعالیت بدنی، خطر ابتلا به افسردگی را در بین دختران نوجوان کاهش میدهد و اثرات مثبتی روی خودپنداره جسمانی آنها دارد (43).
دانتون (2006) در تحقیقی به صورت مقطعی به بررسی اینکه « بین فعالیت جسمانی و آمادگی جسمانی کدامیک با خودپنداره جسمانی دختران نوجوان 14-17 سال ارتباط بیشتری دارد» پرداختند. ابزار مورد استفاده برای ارزیابی خودپنداره جسمانی PSDQ بود و فعالیت جسمانی از طریق بهیاد آوردن فعالیت در سه روز گدشته اندازهگیری شد. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که ارتباط خودپنداره جسمانی با آمادگی جسمانی نسبت به فعالیت جسمانی بیشتر است (45).
برگس، گروگان و بروتیز (2006) در تحقیقی به بررسی اثر 6 هفته تمرین حرکات موزون بر تصویر بدنی و خود ادراکی بدنی در دختران نوجوان پرداختند. در این تحقیق 50 دانشآموز دختر 13-14 ساله در دو گروه بهطور مساوی حضور داشتند. یک گروه برنامه تربیت بدنی عادی و گروه دیگر تمرین رقص هوازی را اجرا مینمود و قبل، حین و بعد از تست نیز پرسشنامه نگرش نسبت به بدن و نیمرخ خود-ادراکی بدنی نوجوانان و کودکان به آنها داده شد. یافتههای تحقیق حاکی از آن بود که در گروهی که تمرین رقص را بهطور هوازی انجام میدادند، نارضایتی از تصویر بدنی بهطور معناداری کاهش و از طرف دیگر خود-ادارکی بدنی آنها افزایش یافته است (33).
اشنایدر، دانتون و کوپر (2008) تحقیقی تحت عنوان«فعالیت بدنی و خودپنداره بدنی در دختران نوجوان غیرفعال» انجام دادند. در این مطالعه نمرات خودپنداره، قبل و بعد و در حین 9 ماه مداخله برای افزایش فعالیت بدنی در دختران نوجوان غیرفعال به دست آمد. شرکت کنندگان در یک دوره 4 روز در هفته شرکت کردند. خودپنداره، شرکت در فعالیت بدنی و آمادگی قلبی عروقی، قبل در اواسط و بعد از دوره 9 ماهه مورد ارزیابی قرار گرفت. آنها نتیجه گرفتند که فعالیت بدنی تاثیر معناداری روی ابعاد خودپنداره ندارد اما خودپنداره جسمانی کلی را افزایش میدهد (69).
همچنین یوسیسی و همکاران (2008) در تحقیقی اثر تغذیه و تمرین بر خودپنداره جسمانی کودکان چاق را بررسی کردند. آنها اثر شش هفته برنامه تمرین و تغذیه را بر خودپنداره جسمانی، ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی کودکان دارای اضافه وزن و چاق را آزمایش کردند. 82 کودک چاق و دارای اضافه وزن 8-11 ساله بهصورت تصادفی در گروههای تغذیه تنها و یا تغذیه و تمرین قدرتی قرار گرفتند. متغیرهای وابسته تحقیق (خودپنداره جسمانی، ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی) قبل و بعد از مداخله ارزیابی شدند. نتایج تحقیق نشان داد که هر دو گروه اعتماد بیشتری در قدرت کسب کردند و همچنین گروه تغذیه و تمرین در مقیاس استقامت نیز بهبود داشت (36).
در تحقیق دیگری نیز که توسط دانکن و همکاران (2009) به انجام رسیده است، اثر تمرینات مقاومتی پلیومتریک بر عزت بدنی و شاخص توده بدنی بررسی شد که34 دختر و 34 پسر 10 و 11 ساله به مدت دوبار در هفته در یک وهله 14 حرکتی از تمرینات پلیومتریک به مدت 40 دقیقه شرکت داشتند. نتایج این تحقیق نشان داد نمره عزت بدنی گروه شرکت کننده در مداخله در مقایسه با کنترل بهطور معناداری افزایش یافته است اما شش هفته پس از اتمام مداخله در آزمون پیگیری نمرات ثابت نماند. همچنین بهبود نمره عزت بدنی در دختران بیشتر از پسران بود و بهعلاوه کاهش شاخص توده بدنی در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل معنادار بوده است (44).
مور و همکاران (2011) نیز در مطالعهای عزت نفس را با استفاده از قالب سلسله مراتبی تمرین و مدل عزت نفس (EXSEM) مورد ارزیابی قرار دادند. آنها اثر 12 هفته برنامه تمرین مقاومتی را بر خودادراکی جسمانی دانشجویان بررسی کردند. آزمودنیها 120 شرکت کننده (37 زن و 83 مرد) با میانگین سنی 2/20 بودند. تمرینات مقاومتی 2 جلسه در هفته و هر تمرین 3 ست 5-11 تکرار انجام شده است. نتایج، افزایش معناداری در خودادراکی جسمانی را در تمام سطوح EXSEM نشان داد (83).
مارتین و والن (2012) مطالعهای با طرح مقطعی یک زمانه از طریق پرسشنامههای خودگزارشی انجام دادند. در این تحقیق 50 شرکت کننده ورزشکار نوجوان و بزرگسال ناتوان، PSDQ را تکمیل کردند. نتایج نشان داد خودپنداره جسمانی کلی و خودپنداره قدرت به ترتیب در پیشگویی خودپنداره کلی و فعالیت جسمانی نقش دارند. این یافتهها از برنامههای تمرینی مقاومتی بهطور ویژه و برنامههای فعالیت بدنی بهصورت عمومی برای افراد با ناتوانی حرکتی حمایت میکند (80).
مارتین گینیس و همکاران (2012) در مطالعهای به بررسی متغیر مرتبط با تغییر در تصویر بدنی بین زنان چاق و دارای اضافه وزن پرداختند در این تحقیق تاثیر مداخله کاهش وزن از طریق تمرین و رژیم غذایی بر شرکت کنندگان با میانگین سنی 4/28 و میانگین BMI 6/31 مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان در 16 هفته تمرین متشکل از 45 تا 60 دقیقه تمرین ایروبیک، هفت روز در هفته و تمرین مقاومتی به مدت دو روز از PSDQ در ابتدا، هفته هشتم و هفته شانزدهم استفاده شد. نتایج، افزایش معناداری در تصویر بدنی در هفته هشتم و شانزدهم نشان داد. همچنین افزایش در ادراک چربی بدن (خرده مقیاس چربی) مهمترین پیشبینی کننده در رابطه با افزایش تصویر بدنی بود (79).
الکساندر و چارلز (2012) در مطالعه ای ارتباط بین 3 بعد خودپنداره جسمانی، فعالیت بدنی شدید و عملکرد ریه را بررسی کردند. از 551 نوجوان دیررس دختر و پسر بین سنین 15-18 سال، داده های خودگزارشی فعالیت بدنی، لیاقت بدنی، رضایت بدنی و ظاهر بدنی تهیه شد. نتایج نشان داد که لیاقت بدنی، فعالیت بدنی شدید را در بین دختران و پسران پیشبینی میکند. رضایت بدنی و ظاهر بدنی با فعالیت بدنی شدید در ارتباط بودند و این ارتباط برای پسران قویتر بود. از طرفی نیز فعالیت بدنی شدید عملکرد ریه را پیشبینی میکرد و این ارتباط در بین دختران قویتر بود. نتایج نشان داد که مداخلات برای افزایش سلامتی بهتر است بر فعالیت بدنی شدید به ویژه برای دختران متمرکز شود برای مثال با بهبود و افزایش لیاقت بدنی آنها (24).
در مطالعه ای نیز الیور و همکاران (2012) به بررسی فعالیت جسمانی، رفتار کم تحرک و خودادراکی جسمانی روی 238 دختر نوجوان پرداختند. یافتهها نشان داد ارتباط مستقیم جزیی بین رفتار غیرفعال خودادراکی و همچنین یک ارتباط منفی بین رفتار غیرفعال و قدرت بدنی درک شده وجود دارد. در پایان نیز به این نتیجه دست یافتند رفتار فعال نه تنها بر سلامت جسمانی مهم است بلکه از لحاظ سلامت روانی نیزحائز اهمیت است (90).
همچنین تحقیق توسط افتخاری (1385) در زمینه دو رشته ورزشی والیبال و بسکتبال با هدف تعیین اثر شرکت در کلاسهای ورزشی بر خودپنداره جسمانی دختران نوجوان انجام شده است. در این تحقیق 54 نفر دانشآموز حضور داشتند که خودپنداره جسمانی آنها قبل و بعد از شرکت در کلاسها مورد ارزیابی قرار گرفت. طول دروه 8 هفته و تعداد جلسات تمرینی 3 نوبت در هفته بود. یافتههای تحقیق نشان داد میزان تغییرات انعطافپذیری و خرده مقیاس عزت نفس تنها در گروه تجربی معنی دار بود. همچنین بین خودپنداره جسمانی کلی و خرده مقیاسهای خودپنداره جسمانی در گروه گواه و تجربی تفاوت معناداری وجود نداشت (3).
2-3-2 تحقیقات مربوط به بالیدگی و خودپنداره جسمانی
ویلیامز و کاری (2000) تحقیقی با هدف برسی ارتباط بین عزت نفس، زمانبندی بلوغ و تصویر بدنی با نمونهای از دختران 11-13 ساله اسکاتلندی انجام دادند. آنها نتیجه گرفتند در میان 11 سالههای زودرس و دارای تصویر بدنی پایینتر با سطوح پایینتری از عزت نفس ارتباط وجود دارد. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تصویر بدنی رابطه بین زمانبندی بلوغ و عزت نفس این گروه سنی را میانجیگری میکند. در میان 13 سالههای دیررس، گزارشهای مربوط به اندازه بدن و ظاهر ادراک شده ضعیفتر، پیشبینی کنندههای مقدار پایینتر عزت نفس بودند. در این مورد، شاهدی از میانجیگری وجود ندارد. نتایج بهدست آمده از این موضوع حمایت میکند که زمانبندی بلوغ، تصویر بدنی و عزت نفس را تحت تاثیر قرار میدهد (97).
مانسما، مالینا و فلتز (2006) تحقیقی با موضوع «بلوغ و خودادراکی بدنی دختران اسکیتباز رقابتی-نمایشی با رویکرد میانرشتهای» انجام دادند. هدف آنها از انجام تحقیق، بررسی ارتباط بین بالیدگی بیولوژیکی و همبستههای بدنی آن، اضطراب بدنی اجتماعی و خودپنداره جسمانی مرتبط با ظاهر در بین 113 دختر اسکیتباز نمایشیرقابتی (SD=2.0، M=16.2) که در مسابقات انفرادی (n=73) و جفت (n=40) شرکت میکردند، بود. آنها پرسشنامه خودتوصیفی بدنی، اضطراب بدنی اجتماعی، متغیرهای بیولوژیکی (وزن، قد، دور ساق و بازوی خمیده، فاصله بین دو زائده بازو، فاصله بین دو زائده ران و چربی زیر پوستی میانه ساق، سه سر بازو، زیر کتفی، دوسر بازویی و شکمی)، متغیر آنتروپومتریکی (ترکیب بدنی (شاخص توده بدنی) و نسبت قد نشسته به ایستاده) و وضعیت بالیدگی اندازهگیری شد. آنها نتیجه گرفتند وضعیت بالیدگی نسبت به سن تقویمی همبسته قویتری برای خودپنداره جسمانی میباشد. ترکیب خصوصیات بیولوژیکی و روانشناختی برای 25% از واریانس خودپنداره جسمانی مرتبط با ظاهر تخمین زده شد. همچنین اسکیتبازان اکتومورفی، قبل از بالیدگی و جوانتر که اضطراب بدنی اجتماعی پایینتری را گزارش داده بودند، بیشتر از چربی بدنی و لیاقت ورزشیشان راضی بودند اما نمرات عزت نفس، خودپنداره جسمانی کلی و خودپنداره ظاهر آنها پایینتر گزارش شد. نوع مسابقه نیز خودپنداره جسمانی را پیشبینی نمیکرد (68).
داویسون و همکاران (2007) تحقیقی تحت عنوان «ارتباط بین رشد بلوغ، بهزیستی روان شناختی و فعالیت جسمانی در میان دختران 11-13 سااله» انجام دادند. 178 دختر 11 ساله به مدت 2 سال در مورد رشد بلوغی، بهزیستی روان شناختی و لذت فعالیت بدنی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج کلی این تحقیق نشان داد هرچقدر رشد بلوغی در سن 11 سالگی بیشتر پیشرفت کرده باشد، بهزیستی روان شناختی پایین تری را در 13 سالگی را پیش بینی می کند. همچنین بهزیستی پایین تر در 13 سالگی لذت از فعالیت بدنی کمتری را پیش بینی می کند. نتایج این تحقیق اهمیت طراحی برنامههایی برای دختران نوجوان به ویژه آنهایی که نسبت به همسالان خود بالیدهترند را نشان داد (41).
باکر و همکاران (2007) در مطالعهای که روی دختران 11-13 ساله انجام دادند نشان دادند دختران با بالیدگی زودرس نسبت به همسالانشان در سن 11 سالگی سطوح فعالیت بدنی کمتری دارند که این فعالیت پایین به یک کاهش در خودپنداره آنها منجر میشود (28).
ناوز و همکاران (2008) تحقیقی طولی با هدف بررسی اثر بالیدگی بر خود ادارکی جسمانی و ارتباط آن با فعالیت بدنی در گروهی از دختران زودرس اسکاتلندی انجام دادند. نتایج نشان داد خود ادارکی جسمانی با خرده مقیاس شرایط بدنی بهعنوان پیشبینی کننده فردی فعالیت بدنی، واریانس تبیین شده در تغییر فعالیت بدنی را تخمین زده است. همچنین تحلیلها نشان داد وزن بدنی، پیشبینی کننده مهمی برای تغییرات جاذبههای بدنی و خودارزشی بدنی است. در این سن، بالیدگی اثر محدودشدهای در رفتارهای فعالیت بدنی در دختران نوجوان دارد اگرچه تفاوت در فعالیت بدنی تا حدودی از طریق خودادراکی بدنی برآورد شده است اما بررسی بیشتری برای کشف فاکتورهای مهم در ارتباط با کاهش فعالیت بدنی در تحقیقات طولی نیاز است (62).
مانسما (2008) تحقیقی با هدف بررسی ارتباط بین بلوغ و خودادراکی بدنی بین 121 دختر اسکیتباز نمایشی-رقابتی انجام داد. او نتیجه گرفت، بهطور کلی زمانبندی بلوغ در خودادراکی بدنی نقش دارد. اسکیتبازان دیررس، ادراک مثبتتری از خرده مقیاس استقامت داشتند اما ادراک پایینتری از خرده مقیاس سلامت در مقایسه با اسکیتبازان با بالیدگی نرمال داشتند (67).
آن ماری (2009) تحقیقی طولی روی 150 دختر نوجوان زودرس با میانگین سنی حدود 5/12 سال انجام دادند، ویژگی های بدنی اندازه گیری شد و شرکت کنندگان نیم رخ خودادراکی بدنی و مقیاس رشدی بلوغ را در 2 برهه زمانی 12 ماهه کامل کردند. نتایج یک کاهش در سطوح فعالیت بدنی کلی را نشان داد. به علاوه تحلیل ها نشان داد فعالیت بدنی یک پیشبینی کننده مهم برای تغییرات در ادراکات جذابیت بدنی و خودارزشی بدنی بود. در این سن، بالیدگی یک اثر محدودکننده روی فعالیت بدنی دختران نوجوان دارد. نتایج نشان داد که سطوح فعالیت بدنی دختران با پیشرفت بالیدگی کاهش می یابد و در این سن، بالیدگی یک اثر محدود کننده روی فعالیت بدنی دارد و اختلاف در سطوح فعالیت بدنی بهعنوان مقیاسی برای خودادراکی بدنی زیاد یا کم، محاسبه شد (26).
مگان و جنین (2012) نیز در تحقیقی به بررسی ارتباط بین فعالیت بدنی، عزت نفس و افسردگی در دختران نوجوان دیرس و زودرس پرداختند. آزمودنی ها تعداد 2095 دختر و 2095 پسرنوجوان دیررس و زودرس بودند. یافته ها نشان داد در نوجوانان زودرس، عزت نفس ارتباط بین فعالیت بدنی و افسردگی را در نوجوانان پسر وساطتت کرده اما درنوجوانان دیررس هر دو جنس را وساطت کرده. نتایج حاکی از آن بود که در پسران دیررس و زودرس و در دختران دیررس، ارتباطات بین فعالیت بدنی و افسردگی در زمانیکه عزت نفس کنترل میشد، معنادار نبود. این مطالعه دلالت مهمی بود بر این نکته که با افزایش عزت نفس توسط فعالیتهای بدنی که به طور موثری سازمان بندی شدهاند میتوان از افسردگی (به ویژه در دختران نوجوان زودرس) جلوگیری کرد (82).
جکسون و همکاران (2013) نیز در مطالعهای به بررسی تاثیرات تعدیل کنندگی خودپنداره جسمانی و حمایت والدین روی ارتباط بین بالیدگی و فعالیت بدنی پرداختند. این مطالعه روی 244 دختر نوجوان بریتانیایی با میانگین سنی 8/12 انجام شد. یافتهها نشان داد خودپنداره جسمانی یک ارتباط معکوس بین بالیدگی و فعالیت بدنی را میانجیگری کرد. اثرات تعاملی و اصلی بالیدگی و حمایت والدین روی فعالیت بدنی شاهدی از اثر اصلی (بدون اثر تعاملی) برای حمایت والدین فراهم کرد. نتایج نشان داد که خودپنداره فعالیت جسمانی یک ارتباط معکوس را بین بالیدگی و فعالیت بدنی در دختران نوجوان میانجیگری میکند به بیان دیگر بالیدگی زودرس در دختران نوجوان با شرکت کمتر در فعالیت بدنی همراه است. بنابراین اینکه نوجوانان دختران چگونه تغییرات مرتبط با بالیدگی را درک میکنند ممکن است از خود بالیدگی مهمتر باشد. تشویق کردن نوجوانان دختر برای اینکه بالیدگی یک پدیده طبیعی است و در نظر گرفتن جنبههای مثبت بالیدگی از جمله فرایند رشد ممکن است به کم کردن هرگونه اثر منفی بالیدگی مرتبط با بالیدگی زودرس کمک کند (59).
عبدالملکی (1389) نیز تحقیقی با عنوان بررسی رابطه ساختاری وضعیت اجتماعی-اقتصادی، فعالیت جسمانی و بالیدگی با خودپنداره جسمانی دختران نوجوان انجام داده است. شرکت کنندگان 652 دانشآموز دختر با دامنه سنی 8-18 سال از منطقه 11 شهر تهران بودند. نتایج حاکی از این بود که خودپنداره جسمانی دانشآموزان دختر تحت تاثیر متغیرهای وضعیت اجتماعی-اقتصادی، فعالیت جسمانی، بالیدگی و شاخص توده بدنی قرار داشت، بهطوریکه در مورد ارتباط بین خودپنداره جسمانی دختران نوجوان با فعالیت جسمانی یک رابطه معنادار وجود دارد. بدین معنی که فعالیت جسمانی منجر به افزایش خودپنداره جسمانی میشود. لازم به توضیح است فعالیت جسمانی روی خودپنداره جسمانی مرتبط با توانایی بدنی بیشتر میباشد. این بدان معناست که احتمالا شرکت در فعایت جسمانی بهویژه فعالیت جسمانی منظم باعث افزایش در آمادگی جسمانی و توانایی جسمانی میشود و در نتیجه درک فرد از لیاقت ورزشی و توانایی جسمانی را افزایش میدهد که این امر موجب افزایش خودپنداره مرتبط با توانایی جسمانی میشود (19).
2-3-3 جمعبندی
با توجه با مطالعاتی که بهصورت همبستگی رابطه بین خودپنداره جسمانی و فعالیت بدنی را بررسی کردهاند، میتوان گفت بین آمادگی جسمانی افراد با خودپنداره جسمانی آنها ارتباط وجود دارد. در واقع نگرش افراد نسبت به بدن خود ناشی از توانایی بدنی بوده و هرچه آمادگی جسمانی و سطح فعالیت بدنی افراد بیشتر باشد، دید مثبتتری به بدن خویش دارند. همچنین مشاهده میشود بین خودپنداره جسمانی و بالیدگی نیز ارتباط وجود دارد. از طرفی، کمتر تحقیقی به بررسی اثر فعالیت بدنی بر خودپنداره جسمانی دختران با بالیدگیهای متفاوت پرداخته است. از این رو محقق با توجه به لزوم برنامههای مداخلهای روی خودپنداره جسمانی دختران با سطوح بالیدگی متفاوت، به بررسی اثر یک دوره برنامه آمادگی جسمانی در دختران زودرس و دیررس پرداختهاست.
فهرست منابع
احمدی، س. ا. (1373) روانشناسی نوجوانان و جوانان، تهران، انتشارات مهرداد.
اسلامی نسب، ع. (1373). روانشناسی اعتماد به نفس. انتشارات مهرداد، فصل ششم.
افتخاری، ف. (1385) اثر شرکت در کلاسهای ورزشی تابستان بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و حرکتی، ترکیب بدنی و خودپنداره بدنی دختران نوجوان. پایاین نامه کارشناسی ارشد، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
ایرانی. ه، (1372) بررسی خودپنداره با جنسیت و پیشرفت تحصیلی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
برزگری. آ. (1384) . تعیین سن منارک و ارتباط آن با شاخص توده بدنی در دختران 12- 14 ساله شهر یزد، پایان نامه دکتری عمومی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی شهید صدوقی یزد.
بقاییان، م. (1383) مقایسه جنسیت در خودپنداره بدنی دانشآموزان دوره راهنمایی منطقه 15 تهران و ارتباط آن با منتخبی از ویژگیهای فردی و خانوادگی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
بهرام، ع و شفیع زاده، م. (1383) تعیین اعتبار و پایایی پرسشنامه خودپنداره بدنی و بررسی عوامل موثر بر آن در دانشآموزان مقاطع مختلف تحصیلی شهر تهران، پژوهشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی.
بهرام، ع.، شفیع زاده، م و صنعتکارن، ز (1381) مقایسه خرده مقیاسهای تصویر بدنی بزرگسالان فعال و غیرفعال و رابطه آن با ترکیب بدنی و نوع پیکیر، پژوهش در علوم ورزشی تابستان، 1(2)، 13- 28.
بهرام، ع.، صالح صادق پور، ب. و عبدالملکی،ز. (1391) روانسنجی فرم کوتاه پرسشنامه خودتوصیفی بدنی در دانشآموزان شهر تهران، پزوهشکده تربیت بدنی.
بیات، ح.، فرخی، ا.، گایینی، ع. (1387). مقایسه ادراک شایستگیهای جسمانی دانشجویان فعال و غیرفعال: نقش جنسیت و ترکیب بدنی. المپیک، 16، شماره 2 صفحه 44.
پورحسین، ر. (1383). روانشناسی خود. تهران، انتشارات امیر کبیر. چاپ اول.
سازمان بهداشت کرج، 1392 (http://mohme.gov.ir/index.aspx?page=6&nday=23&nmonth=12&nyear=1390&siteid=1&pageid=33169&cat=)
سعیدی، س.، (1378) رابطه بین خودپنداره و ترتیب تولد در دانشآموزان دختر سال سوم متوسطه ریاضی و تجربی نظام جدید در سال تحصیلی 78- 77 در شهر مشهد، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم.
شعاری نژاد، علی اکبر.، (1378)، نقش فعالیتهای فوق برنامه در تربیت جوانان، چاپ پنجم، تهران، انتشارات اطلاعات، صفحه 155.
شعارینژاد. علی اکبر (1376.)، فلسفه آموزش و پرورش، امیرکبیر، چاپ چهارم.
شهرآرای، م. (1384) روانشناسی رشد نوجوان (دیدگاه تحولی)، انتشارات چاوشگران نقش.
صادقیان، ب. (1381) تعیین رابطه همبستگی بین خودپنداره بدنی با منتخبی از عوامل آمادگی جسمانی و سطح فعالیت بدنی دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
صالح زاده، ک.، فتحی رضایی، ز.، زمانی ثانی، س.، صدر حقیقی، خ. (1390) خودپنداشت جسمانی، شاخص توده بدنی و سطح فعالیت جسمانی در دانشجویان، مجله روانشناسی تحولی، روانشناسان ایرانی، 7 (29).
عبدالملکی، ز. (1389) رابطه ساختاری بین وضعیت اجتماعی- اقتصادی و بالیدگی با خودپنداره بدنی دختران نوجوان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
عمیدی، م.، غفران پور، ف. ا. و حسینی، ر. (1385). رابطه نارضایتی از تصویر بدنی ذهنی و نمایه توده بدنی در دختران نوجوان، فصلنامه تحقیقات علوم رفتاری، 4(2).
مومنی، م. (1387). تحلیلهای آماری با استفاده از SPSS. چاپ دوم، تهران، انتشارات کتاب نو.
نیسی شوشتری. ع، (1380) بررسی و مقایسه عزت نفس دانشجویان ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه شهید چمران اهواز، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
Ackard, M and Peterson, B, (2001) Association between puberty and disordered eating, body image and other psychological variables, J eat disord vol, 29: 187- 194.
Aleksandra. Luszczynska, Charles. Abraham. (2012). Reciprocal relationships between three aspects of physical self-concept, vigorous physical activity, and lung function: A longitudinal study among late adolescents, Psychology of Sport and Exercise 13, 640-648.
Annison, B., Muller, M. (2003). Effect of sport camp exercise on the physical self- concepts of boys and girls in Colombia.
Ann-Marie Knowles. (2009). A longitudinal examination of the influence of maturation on physical self-perceptions and the relationship with physical activity in early adolescent girls. Journal of Adolescence 32, 555-566.
Asc. F Hulya. The effect of physical fitness training on trait anxiety and physical self-concept of female university students, Psychology of Sport and Exercise 4 (2003), 255-164.
Baker, B. L., Birch, L. L., Trost, S. G., & Davison, K. K. (2007). Advanced pubertal status at age 11 and lower physical activity in adolescent girls. Journal of Pediatrics, 151(5), 488–493.
Beck, P., Stward, D., William S. H. (2000) Adolescence and puberty, assessment of the basic relationships. P (787).
Beunen, G., & Malina, R. M. (2006). Growth and biologic maturation: relevance to athletic performance growth, maturation, and physical performance.
Blyth, D. A., Simmons, t. R. G., & Zakin, D. F. (1985) Satisfaction with body image for early adolescent females: the imact of [uberal timing within different school environments. Journal of youth and adolescence, 14(3), 207- 225.
Bocatler, S., Dalher, P. (2002) Teenagers growth and development, descriptive study, p(188).
Burgess, G., Groan, S., and Burwitz, L. (2006). Effect of a 6-week aerobic dance intervention on body image and physical self perception in adolescent girls, Body Image, volume 3, Issue 1, and March pages 57-66.
Cashmore, E. (1990). Making Sense of Sport (2nd Ed), New York, Routledge C.
Catherine Sebastian, Stephanie Burnett and Sarah-Jayne Blakemore,(2008), Development of the self-concept during adolescence, UCL Institute of Cognitive Neuroscience, 17 Queen Square, London WC1N 3AR, UK.
CC.Yu., RY., S., KT. (2008). The effect of diet and strength training on obese children`s physical self concept. Sports medicine and Physical fitness, 48 (1), 76-82.
Crocker, P. R. E., Bailey, D. A., Faulkner, R. A., Kowalksi, K. C., & McGrath, R. (1997). Measuring general levels of physical activity: preliminary evidence for the physical activity questionnaire for older children. Medicine & science in sports & exercise, 29 (10), 1344-1349.
Crocker, P. R. E., Eklund, R.C., & Kowalski, K. C. (2000). Children`s physical activity and physical self- perception. Journal of sport sciences, 18, 348- 394.
Crocker, P. R. E., Sabiston, C. M., Kowalski, K. C., McDonough, M. H., & Kowalski, N. (2006). Longitudinal assessment of the relationship between physical self-concept and health-related behavior and emotion in adolescent girls. Journal of applied Sport Psychology, 18(3), 185–200.
Cross, Neville & Lyle, I. (1999). The Coaching Process. Buttern worth, Heinman.
Davison, K. K., Werder, J. L., Trost, S. G., Baker, B. L., & Birch, L. L. (2007).Why are early maturing girls less active? Links between pubertal development, psychological well-being, and physical activity among girls at ages 11 and 13. Social Science and Medicine, 64(12), 2391e2404
Dembo, M. H. (1996). Applying educational psychology. By longman publishing group.
Dishman. Rod K,, Derek P, Hales, Karin A, Pfeiffer, Gwen Felton, Ruth Saunders, Dianne S, Ward, Marsha Dowda and Russell R, Pate (2006), Physical self concept and self esteem mediate cross-sectional relations of physical activity and sport participation with depression symptoms among adolescent girls, Health psychology, volume 25. Issue 3, P 369-407.
Duncan. M. J., Al- Nakeeb.J., & Nevill. A. M. (2009). Effects of a 6-week circuit training intervention on body esteem and body mass index in British primary school children. Journal of body image, 6, 216-220.
Dunton, G. F., Schneider, M., Graham, D. J., & Cooper, D. M. (2006). Physical activity, fitness, and physical self concept in adolescent females pediatric exercise science, 18(2), 240- 251.
Edwards, S. D,. Ngcbbo, H. S., Edwards, D. J., & Palavar, K. (2005). Exploring the relationship between physical activity, psychological well- being and physical self- perception in different exercise groups. South African Journal for research in sport, physical education and recreation,. 27(1): 75- 90.
Ekelund, U., Poortvliet, E., Nilsoon, A., Yngve, A., Holmberg, A., & Sjostrom, M. (2001). Physical activity in relation to aerobic fitness and body fat in 14 to 15- year- old boys and girls. European journal of applied physiology, 85(3), 195- 201.
Faghihimani, Z, Nourian, m, Nikkar, AM., et al. (2010). Validiation of the child and adolescent Intermediational Physical Activity Questionnaire in Iranian Children and Adolescents, ARYA Atherosclerosis Journal, 5 (4): 163-166.
Fox, K. R. (1997). The influence of physical activity on mental well- being. Public health nutrition 1999: 2(30): 411- 418. (Pubmed: 10610081).
Fox, K. R. (1997). The physical self: From motivation to well-being. Illinois: Human Kinetics publisher.
Gallahue. D, Ozmon, 2011. Understanding motor development. 6th ed. Boston(MA): McGraw-Hill
George Mc Glynn.( 2005), Dynamics of Fitness, A Practical Approach, Human Kinetics.
Gortmaker, S. L., Must, a., Perrin, J. M., Sobol, A. M., & Dietz, W. H. (1993). Social and economic consequences of overweight in adolescence an young adulthood. New England journal of medicine, 329(14), 1008- 1012.
Grunbaum, J., Kann, L., Kinchen, S., Ross, J., Hawkins, J., & Lowry, R. (2004). Youth risk behavior surveillance. United States, Morbidity and Mortality Weekly, 53(SS-2), 1 96.
Guerier, A. M. (2009). Physical activity, academic performance, and physical self- description in adolescence females. Department of exercise and sport science, university and medical center institutional review board east Carolina University.
Guni, A., Zulaika. (2000). Relationships between physical education classes and the enhancement of fifth grade pupils self- concept. Perceptual and motor skills, 91(9): 246- 250.
Haywood, K. M., & Getchel, N. (2005). Lifespan motor development. Champaign: Human Kinetics.
Hos. A.T. (2005). The effect of guided systematic aerobic program on the self- esteem of adults, kinesiology, 37 (2), 141- 150.
Jackson, L., Cumming, S., Drenowatz, C., Standage, M., Sherar, L., Malina, R. (2013). Biological maturation and physical activity in adolescent British females: The roles of physical self-concept and perceived parental support. Psychology of Sport and Exercise, Volume 14, Issue 4, 447- 454.
Karter, Karon, (2009), The Ultimate Body Shaping Bible, USA, Fair Winds publisher.
Kelly, H., (2004) The relationship between physical self- concept, body image dissatisfaction and competition anxiety in female “aesthetic” and “non- athletic” collegiate athletes. Thesis for degree of Master of Science, Florida state university college of education.
Knowes, M., Niven, G., Fawkner, G., and Heretty, M., (2008) A longitudinal examination of the influence of maturation on physical self- perceptions and relationship with physical activity in early adolescent girl.
Kowalski, K. C., Crocker, R. E., Donen, R. M. (2004). The Physical Activity Questionnaire for older children and adolescents. College of kinesiology, university of Saskatchewan, 87 Capus Drive, Saskatoun, SK, Canada.
Lindwall. M., & Lindegren. E. C. (2005). The effects of a 6 –month exercise intervention program on physical self perceptions and social physique anxiety in non- physically active adolescent Swedish girls. Psychology of sport and exercise, 6 (6), 648- 658.
Malina, R. M., Bouchard, C., & Bar-Or, O. (2004). Growth maturation and physical activity. Champaign, IL: Human Kinetics.
Manberg, J. Puberty and adulthood. (2000), P (35).
Mansma, V. (2008). Puberty and physical self- perceptions of competitive female figure skaters II: maturational timing skating context, and ability status. Research quarterly for exercise and sport. PP. 270- 283.
Mansma, V., Malina, M., and Feltz, L., (2006). Puberty and physical self- perceptions of competitive female figure skaters: an interdisciplinary approach. Research quarterly for exercise and sport, vol 77, NO. 2, PP. 158-166.
Margaret Schneider, Genevieve Fridlund Dunton, Dan M, Cooper, (2008), Physical activity and physical self-concept among sedentary adolescent females: An intervention study, Psychology of Sport and Exercise 9, 1–14.
Marsh, H. W. (1996). Construct validity of physical self description questionnaire: relations to external criteria. Journal of sport & exercise psychology, 18(2), 111- 131.
Marsh, H. W. (1996). Physical self- description questionnaire, stability and discriminant validity research quarterly for exercise and sport, 67, 249- 264.
Marsh, H. W. and Redmayne. R, (1996) A Multidimensional Physical Self-Concept and Its Relations to Multiple Components of Physical Fitness, Journal of Sport and Exercise Psychology, 16, pp: 43-55.
Marsh, H. W., & Redmyne, R. S. (1994). A multidimensional physical self- concept and its relations to multiple components of physical fitness. Journal of sport & exersice psychology, 16(1), 43- 55.
Marsh, H. W., Martin , A. J., & Jackson., S. (2010). Introducting a short version of the physical self- description questionnaire: new strategies, short- form evaluative criteria, and applications of factor analyses. Journal of sport & exercise psychology. 32, 438- 482.
Marsh, H. W., Roch, L. (1995) Multidimensional self- concept of elite athletes: how do they differ from the general population, Journal of sport and exercise psychology, 17, PP: 77- 83.
Marsh, H.W. (1993). Physical fitness self- concept: relations of fitness to field and technical indicators for boys and girls aged 9- 15. Journal of sport and exercise psychology, 15(2), 184- 206.
Marsh. H. W and Peart. N. D, (1988), Competitive and Cooperative Physical Fitness Training Program for Girls: Effect on Physical Fitness and Multidimensional Self-concept, Journal of Exercise Psychology, 10, PP: 390-407.
Marsh. H. W., (1997), The Measurement of Physical Self-Concept: A Construct Validation Approach. Ink. R Fox (ED), The Physical Self-concept: From Motivation to Well-being, Illinois, Human Kinetics Publisher, PP: 27-35.
Martin Ginis, K. A., Mcewan, D., Josse, A. R., & Phillips, S. M. (2012). Body image change in obese and overweight women enrolled in a weight- loss intervention: The importance of perceived versus actual physical changes. Body image, 9(3), 311- 317.
Martin, J. J., & Whalen, L. (2012). Self- consept and physical activity in athletes with physical disabilities. Disability and health journal, 5(3), 197- 200.
Mazlow, C., (1996) Evaluation of the puberty as a development period. William wilknis publishers. P (1115).
Meghan, L., Jennie, S. (2012). Unravelling the relation between physical activity, self-esteem and depressive symptoms among early and late adolescents: A mediation analysis. Mental Health and Physical Activity, 43- 49.
Moore, J. B., Mitchell, N. G., Bibeau, W. S., & Bartholomew, J. B. (2011). Effects of a 12- week resistance exercise program on physical self- perceptions in college students research quarterly for exercise and sport, 82(11), 291- 301.
Mota. J., Fidalgo, F.,Silva, R., Riberio, J. C., Santos, R., Carvalho, J., & Santos, M. P. (2008). Relations between physical activity, obesity and meal frequency in adolescents. Annals of human biology, 35(1), 1- 10.
Murdey, I. D., Cameron, N., Biddle, S. J. H., Marshall, S. J., & Gorely, T. (2004). Puberal development and sedentary behavior during adolescence. Annals of human biology, 31(2), 75- 86.
Muris, P., Meesters, C., van de Blom, W., & Mayer, B. (2005). Biological, psychological, and sociocultural correlates of body change strategies and eating problems in adolescent boys and girls. Eating behaviors, 6(1), 11- 22.
Must, A., Naumova, E., Philips, S., Blum, M., Dawson- Hughes, B., & Rand. W. (2005). Childhood overweight and maturational timing in the development of adult overweight, 116(3), 620-627.
Myers, D.G. (1999).Social psychology: 6 edition .McGraw-Hill College
Nigg, R., Norman, J., Rossi, S., and Benisovich, V. (2001). Examining the structure of physical self- description using an American university sample. Research quarterly for exercise and sport. vol, 72, NO. 1, PP. 78- 83.
Oliver J. Webb, Charlotte C. Benjamin, Catherine Gammon, Heather C. McKee, Stuart J.H. Biddle,( 2012), Physical activity, sedentary ehavior and physical self-perceptions in adolescent girls: A mediation analysis, Mental Health and Physical Activity xxx, 1-6.
Parfit, G. Eston RG. (2005). The relationship between children`s habitual activity level and psychological well- being, Acta peadiatr, Des; 94 (12).
Peter, R. E. Crocker and Catherine M. Sabiston (2006), Longitudinal Assessment of the Relationship Between Physical Self-Concept and Health-Related Behavior and Emotion in Adolescent Girls, Journal of applied sport psychology, 18: 185–200.
Sallis, J. F., Saelens, B. E. (2000). Assessment of physical activity by self- report: status, limitations, and future direction. Research quarterly for exercise and sport, 71, 1- 14.
Thomas. Jerry R, Nelson. Jack K. (2001). Research Methods in Physical Activity. Vol: 1 & 2.
Van Vorst. J. G., Buckworth. J., & Mattern. C. (2002). Physical self concept and strength changes in college weight training classes, Research quarterly for exercise and sport, 7(1), 113- 117.
Weily. F., Wong. T, (2001). Self- concept and maturity. W. P. W. Publisher.
Wiliams. M and Currie, (2000), Self-esteem and physical development in early adolescence: pubertal timing and body image. The journal of early adolescence, 20, 129.
Yolanda Demetriou, Oliver Höner, Physical activity interventions in the school setting: A systematic review, Psychology of Sport and Exercise 13 (2012) 186-196.