مبانی نظری و پیشینه تحقیق تنظیم هیجان (docx) 53 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 53 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
443865381000
2189480-43053000
دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی
گروه آموزشی روانشناسی
پایاننامه برای دریافت درجهی کارشناسی ارشد
در رشتهی روانشناسی گرایش عمومی
عنوان:
مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، سبک های دلبستگی، ابراز وجود و منبع کنترل در دختران فراری و عادی
اساتید راهنما:
دکتر نادر حاجلو - دکتر محمد نریمانی
استاد مشاور:
دکتر عباس ابوالقاسمی
پژوهشگر:
خدیجه مقدسی اقدم
تابستان 1393
1-7- تعاریف نظری متغیرها
راهبردهای تنظیم شناختی هیجان
تنظیم هیجان به عنوان فرایند آغاز، حفظ، تعدیل و با تغییر در بروز، شدت یا استمرار احساس درونی و هیجان مرتبط با فرایند های اجتماعی- روانی، فیزیکی در به انجام رساندن اهداف فرد تعریف می شود (ویمز و پینا، 2010).
سبک دلبستگی
سبک دلبستگی شامل پیوند های عاطفی نخستین بین کودک و مادر (مراقب) است که در قالب مد های ذهنی درون سازی می شوند و به گستره ی وسیع روابط بین شخصی کودک در آینده تعمیم می یابند و الگوی این روابط، یعنی سبک های دلبستگی، در طول زندگی نسبتاً پایدار می ماند (بالبی، 1980).
ابراز وجود
منظور از ابراز وجود رفتاری است که شخص را قادر می سازد به نفع خود عمل کند، بدون هر گونه اضطرابی روی پاهای خود بایستد، احساسات واقعی خود را صادقانه ابراز کند و با توجه نمودن به حقوق دیگران حق خود را بگیرد (آلبرتی و آمونز، 1982).
منبع کنترل
منبع کنترل درونی: افرادی که معتقدند تقویت به رفتار خود آن ها بستگی دارد، دارای منبع کنترل درونی هستند.
منبع کنترل بیرونی: افرادی که اعتقاد دارند تقویت توسط نیروهای بیرونی کنترل می شود، دارای مکان کنترل بیرونی هستند (راتر،1966).
1-8- تعاریف عملیاتی متغیرها
راهبردهای تنظیم شناختی هیجان
منظور از راهبرد های شناختی تنظیم هیجان نمره ای بود که دختران در پرسشنامه 18 سوالی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان از نادیا گارنفسکی (CERQ) کسب کردند. مقیاس اندازه گیری در این پرسشنامه از نوع مقیاس فاصله ای بود.
سبک های دلبستگی
منظور از سبک های دلبستگی نمره ای بود که دختران در پرسشنامه 18 سوالی کولینز و رید کسب کردند و بیانگر نوع سبک دلبستگی فرد بود.
ابراز وجود
در این پژوهش منظور از ابراز وجود میزان نمره یا کمیتی بود که دختران با توجه به پاسخهایشان به آزمون ابراز وجود شرینگ کسب کردند و این نمره شاخص عددی برای اندازه گیری میزان جرأت ورزی آن ها بود.
منبع کنترل
در این پژوهش منظور از منبع کنترل نمره ای بود که فرد در آزمون منبع کنترل راتر کسب کرد و نمایانگر مکان کنترل فرد بود.
فصل دوم:
مباني نظري پژوهش
2-3- تنظیم هیجان
2-3-1- مبانی تنظیم هیجان
سال ها پژوهش به وضوح بر نقش مهم هیجان ها در بسیاری از جنبه های زندگی روزانه و همچنین تأثیر آن ها در سازگاری با فشارها و بحران های زندگی صحه گذاشته اند. اساساً هیجان ها واکنش های زیست شناختی هستند که زمانی برانگیخته می شوند که فرد موقعیت را حاوی چالش یا فرصت های مهمی ارزیابی می کند و پاسخ دهی وی را در برابر رویدادهای محیطی عمده منسجم می سازد (گروس و مونوز، 1995).
گروس و تامپسون (2007) با استناد به پژوهش های مختلف پیشنهاد می کنند که حضور افراد در موقعیتی که آن را مرتبط با اهداف خود می دانند باعث برانگیختگی هیجان ها می شود. بدین شکل که زمانی که فرد در موقعیت مرتبط با اهداف خود قرار می گیرد، فرایندهای توجهی فعال شده و به دنبال آن ارزیابی صورت می گیرد. نظریه های مختلف تعاریف متعددی از این فرایندهای ارزیابی دارند ولی به هر صورت این فرایند باعث تولید پاسخ های هیجانی شده و منجر به تغییراتی در نظام تجربی، رفتاری و عصبی زیستی می گردد.
2-3-2- تعریف تنظیم هیجان
ریشه های پژوهش در این باره به مطالعه ی دفاع های روانشناختی (فروید، 1926 تا 1956)، استرس و مقابله روانشناختی (لازاروس، 1966)، نظریه دلبستگی (بالبی، 1969) و نظریه هیجان (فریجدا، 1986) باز می گردد (به نقل از گروس و تامپسون، 2007). علی رغم توافق همگانی آشکار درباره فقدان تعریف جامعی درباره تنظیم هیجان، هنوز گوناگونی قابل توجهی در تعریف ضمنی این مفهوم مشاهده می شود که توسط نظریه پردازان و پژوهشگران مختلف ارائه می شود (تامپسون، 1994). تنها توجه به این جنبه که تنظیم نامناسب هیجان ناسازگارانه و بالعکس، تنظیم مناسب آن سازنده است، بیش از حد ساده انگارانه به نظر می رسد. ارزش مفهومی تنظیم هیجان این است که وسیله ای برای فهم این موضوع است که چگونه هیجان ها توجه و فعالیت را سازماندهی و کنش های راهبردی دیرپا یا قدرتمند را تسهیل می کنند تا بر مواضع فایق آیند، مسائل را حل کنند و همزمان نیز منجر به حفظ بهزیستی شوند؛ همان طور که در عین حال ممکن است استدلال و برنامه ریزی را دچار نقص کنند، تعاملات و روابط بین فردی را بغرنج ساخته و سلامت را به مخاطره اندازند (گروس و مونوز، 1995).
تامپسون (1994) تنظیم هیجان را چنین تعریف می کند: تنظیم هیجان در برگیرنده فرایندهای درونی و بیرونی است که مسئول نظارت، ارزیابی و تعدیل واکنشهای هیجانی، به خصوص اشکال شدید و زودگذر برای نیل به اهداف فردی هستند. این تعریف دربرگیرنده چندین فرایند تنظیم هیجان است. اول، این که همسو با گفته های مسترز (1991)، تنظیم هیجان می تواند به ابقاء و تقویت برانگیختگی هیجانی و همچنین بازداری یا آرام سازی آن منجر شود. اغلب نظریه پردازان اعتقاد دارند در فرهنگ هایی که بازداری هیجان را تنظیم می کنند، مهارت های تنظیم هیجان منجر به فرونشینی برانگیختگی هیجانی می شوند. اما حتی در فرهنگ هایی که این چنین القاء می کنند، راهبرد های مدیریت هیجان اغلب به ابقاء و تقویت برانگیختگی هیجانی منجر می شوند، مانند زمانی که افراد برای خودشان احساس تأسف می کنند، یا زمانی که بزرگسالان درباره احساسات گناه، خشم یا شرم در پاسخ به بی عدالتی اجتماعی نشخوار می کنند. دوم این که، تنظیم هیجان نه تنها راهبردهای خود مدیریتی اکتسابی را شامل می شود بلکه تنوعی از تأثیرات بیرونی را به وسیله نوع هیجانی که تنظیم می شود، در بر می گیرد. علت این امر آن است که میزان قابل ملاحظه ای برای نظارت، تفسیر و تعدیل حالت های انگیختگی نوباوگان اختصاص می دهند، به بیان دیگر هیجان های آن ها را تنظیم می کنند. همزمان با رشد فرزندان، والدین از مداخله های مستقیم و غیر مستقیم نیز استفاده می کنند. والدین این عمل را هم برای بهزیستی روانشناختی کودک و هم برای اجتماعی کردن رفتار هیجانی انجام می دهند، طوری که با انتظارات مرتبط با احساسات و تجلی آن ها منطبق باشد (سارنی، 1990؛ به نقل از تامپسون، 2007). علاوه بر این، روابط والد- فرزند و دیگر وابستگی های اجتماعی معنادار بر مطالبه های تنظیم هیجان و کارایی راهبرد های مدیریت انگیختگی که کودکان در سایه این ارتباطات فرا می گیرند، اثر می گذارد. افراد در بزرگسالی و در شرایط ناکام کننده، یا همدلی یا با استفاده از حس شوخی تلاش می کنند تا مکرراً هیجانهای دیگر را تنظیم کنند. بنابراین رشد هیجان ها مستلزم مدیریت هیجان خود فرد است که در بافت اجتماعی رخ می دهد و بطور معناداری مدیریت انگیختگی کودکان را از طریق تأثیرات گسسته تجربه شده توسط فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. (برای مثال، برانگیختگی گناه یا شرم بجای خشم، هنگام اتهام ناعادلانه)، به احتمال زیاد این فرایند اشکال زودگذر و شدید آن هیجان را تحت تأثیر قرار می دهد. به عبارت دیگر، جنبه های مدیریت هیجان، شدت هیجان تجربه شده را کاهش می دهد یا تقویت می کند؛ آغاز یا بهبود آن را به تأخیر می اندازد یا سرعت می بخشد، دوام آن را محدود یا تقویت می کند؛ میزان یا تغییر پذیری هیجان را کاهش یا افزایش داده و سایر اشکال کمی پاسخ هیجانی را تحت تأثیر قرار می دهد (تامپسون، 1994).
2-3-3- تنظیم شناختی هیجان :
مدیریت هیجانات به منزله فرایند های درونی و بیرونی است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تفسیر واکنشهای عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف او بر عهده دارد و هر گونه اشکال و نقص در تنظیم هیجانات می تواند فرد را در برابر اختلالت روانی چون اضطراب و افسردگی آسیب پذیر سازد (گارنفسکی و کرایچ، 2003). به اعتقاد محققان، چگونگی ارزیابی دستگاه شناختی فرد در هنگام روبه رو شدن با حادثه منفی از اهمیت بالایی برخوردار است. سلامت روانی افراد ناشی از تعاملی دو طرفه میان استفاده از انواع خاصی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ها و ارزیابی درست از موقعیت تنش زا است (گارنفسکی، بان و کرایچ ، 2003). محققان نه راهبرد شناختی را در تنظیم هیجان ها معرفی کرده اند: نشخوار فکری، پذیرش، خود را مقصر دانستن، توجه مثبت مجدد، توجه متمرکز بر برنامه ریزی، بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت، تحت نظر قرار دادن، فاجعه آمیز تلقی کردن و مقصر دانستن دیگران هستند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، 2001).
در این تحقیق اصطلاح مقابله شناختی و تنظیم شناختی هیجان به عنوان اصطلاحات جایگزین مورد استفاده قرار گرفته اند و به طور کلی هر دو مفهوم می توانند به عنوان شیوه ی شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخوانده ی هیجانی شناخته شوند (گارنفسکی و همکاران، 2001). به عبارت دیگر، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، به نحوه ی تفکر افراد پس از بروز یک تجربه ی منفی یا واقعه ی آسیب زا برای آن ها اطلاق می شود (بیگی، 1390). تنظیم هیجان ها از طریق شناخت ها، به طور جدایی ناپذیری با زندگی انسان مرتبط است. شناخت ها یا فرایند های شناختی ممکن است به ما در مدیریت و تنظیم هیجان ها یا احساسات ما کمک کند، تا ما روی هیجان ها کنترل داشته باشیم و یا توسط آن ها درهم شکسته نشویم، برای مثال در حین تجربه تهدید یا وقایع فشارآور یا بعد از وقوع آن ها (گارنفسکی و همکاران، 2001). راهبرد های تنظیم شناختی هیجان ها به افراد کمک می کنند تا برانگیختگی ها و هیجان های منفی را تنظیم نمایند. این شیوه تنظیم با رشد، پیشرفت یا بروز اختلالهای روانی رابطه مستقیم دارد (کرایچ، پرامبوم و گارنفسکی، 2002). بنابراین، در نتیجه ارزیابی شناختی نادرست از موقعیت به دلیل کمبود اطلاعات، برداشت اشتباه یا اعتقادات بی منطق و نادرست، فرد راهبرد شناختی خود را برای روبه رو شدن با موقعیت تنیدگی زا بر می گزیند (گارنفسکی و کرایچ، 2006). بدین ترتیب با انتخاب راهبرد مقابله ای کارآمد ابعاد شناختی، هیجانی و رفتاری بر افزایش استفاده از مقابله های سازگارانه علاوه بر ارتقای سلامت روان اثرگذار است (قاسم زاده نساجی، پیوسته گر، حسینیان، موتایی و بنی هاشمی، 1389).
2-3-4- ابعاد تنظیم شناختی هیجان:
ملامت خود: فرد در مواجه با اتفاق ناگوار خود را مقصر و متهم اصلی در بروز شرایط می داند.
ملامت دیگران: فرد در مواجه با اتفاق ناگوار دیگران را مقصر و عامل اصلی در وقوع رویداد می داند.
نشخوار فکر: بروز شرایط ناگوار موجب ایجاد مشغولیت فکری پیرامون ابعاد گوناگون واقعه می گردد و مدام احساسات و انکار ایجاد شده به دلیل شرایط ناگوار، توسط فرد مرور می شود.
تلقی فاجعه آمیز: فرد شرایط ایجاد شده را وحشتناک تر و شدید تر از واقعیت آن واقعه، ادراک و ابراز می کند.
تمرکز مجدد مثبت: فرد در برخورد با شرایط ناگوار، به یادآوری تجارب مثبت خود می پردازد.
ارزیابی مجدد مثبت: فرد سعی می کند در برخورد با شرایط ناگوار، آن را مثبت ارزیابی نموده و بر سازنده بودن آن شرایط تاکید کند.
پذیرش: فرد در برخورد با رویداد ناگوار، خود را ناچار به پذیرش و کنار آمدن با شرایط می بیند.
برنامه ریزی کردن: فرد در مواجه با شرایط ناگوار، اقدام به برنامه ریزی برای کم کردن عوارض منفی ناشی از اتفاق می کند.
دیدگاه پذیری: فرد اهمیت پیش آمد ناگوار را به وسیله توسعه و وسعت دادن به دیدگاه فردی خود کم می کند.
2-3-5- مدل های تنظیم هیجان
پژوهش در مورد تنظیم هیجان منجر به ظهور رویکردهایی در زمینه وحدت یا جدایی دو پدیده هیجان و تنظیم هیجان شده است. گروهی عنوان می کنند که هیجان بطور ذاتی نظم دهنده است و این که این دو مفهوم نمی توانند مجزا شوند (برای مثال، استنسبری و گانر، 1994 به نقل از کول، مارتین، دنیس، 2004). گروهی دیگر ادعا می کنند که این اصطلاح به طور ضمنی به دو پدیده اشاره دارد که یکی در برگیرنده فرایند های مرتبط با تولید هیجان و دیگری شامل مجموعه ای گسترده از فرایندها است که به دنبال هیجان فراخوانده شده ظاهر شده و درگیر مدیریت یا سوء مدیریت هیجان تولید شده، می گردند. سردمداران این مدل دو عاملی، مقاله کول و همکاران (2004) است که در آن رویکردهای پژوهشی تشویق به اتخاذ این موضع شده اند که در ابتدا هیجان تولید شده را در نظر گرفته و سپس به این موضوع بپردازند که چگونه فرایند تنظیمی منجر به تغییر حالت هیجانی فرا خوانده شده می گردد. یکی از فرض های آن ها در مورد مجزا بودن این دو سازه این است که هیجان ها بسته به این که چگونه تنظیم می شوند دارای تأثیرات مختلف هستند. در واکنش به این مقاله، کمپوس، کارل و کامراس (2004) رویکرد واحدی را به هیجان و فرایند تنظیم هیجان اتخاذ کردند. در این جا هدف ارائه دلایل آن ها در تبیین چگونگی واحد بودن این دو پدیده نیست؛ بطور خلاصه آن ها معتقدند که به نظر می رسد در دنیای واقعی فرایندهای زیر بنایی هیجان و تنظیم هیجان یکسان است، در واقع پدیده ای واحد هیجان ها راتولید می کنند و همچنین فرایندها توجیه کننده ی تنوع تجلی و ابراز هیجان هستند.
-مدل فرایند تنظیم هیجان گروس
گروس (2002) تنظیم هیجان را این طور تعریف کرده است " چه هیجانی را کجا و چه وقت داشته باشیم، و آن ها را چطور تجربه و بیان کنیم". مدل فرایند تنظیم هیجانی (گروس، 1998)، استراتژیهای تنظیم هیجانی را بر طبق موقعی که آن ها بر این فرایند در طول ارزیابی موقعیتهای بالقوه یا در طول تعدیل تمایلات پاسخ ها تاثیر می گذارند، طبقه بندی می کند. ارزیابی مجدد شناختی و بازداری بیانگر دو استراتژی تنظیم هیجانی می باشد که می توانند بر طبق این که کی آن ها اتفاق می افتد، قبل یا بعد از گرایشات پاسخی هیجان که پاسخدهی فیزیولوژیکی، رفتاری و تجربه ای را تغییر می دهند، متمایز می شوند (گروس، 2001). ارزیابی مجد شناختی یک استراتژی می باشد که در آن شخص درباره ی یک موقعیت فکر می کند تا اثر هیجانی آن را تغییر دهد. برای مثال، یک شخص ارزیابی مجدد شناختی را در طول یک مصاحبه ی شغلی اینگونه بکار می برد که شخص مصاحبه را به عنوان یک فرصت برای یادگیری بیشتر درباره ی یک موقعیت تفسیر کند نه این که آن را به عنوان قضاوت در مورد توان بالقوه ی خود به عنوان یک کارمند تفسیر کند، در غیر این صورت مصاحبه ممکن است به عنوان یک بدبختی ارزیابی شود و بنابراین گرایشات پاسخی مشابه را فرا نخواند (بیگی، 1390).
در مقابل، بازداری بیانگر به بازداری رفتار بیانگر هیجان اشاره دارد. برخلاف ارزیابی مجدد شناختی، بازداری بیانگر بر تعدیل گرایشات پاسخی هیجان که قبلاً بوجود آمده اند، اثر می گذارد. برای مثال، شخص ممکن است احساساتش را در طول یک بحث با دوستان از طریق ناپدید کردن احساسات عصبانی شدن از دیگران را سرکوب کند (گروس و لونسون، 1993).
تنظیم هیجان بیشتر در دو چارچوب مهم (گروس، 1999) بررسی می شود:
1) راهبردهای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان و یا در آغاز بروز آن فعال می شوند و از بروز هیجان های شدید پیشگیری می کنند).
2) راهبرد هایی که پس از بروز حادثه و یا پس از پیدایی هیجان فعال می شوند (این راهبرد ها نمی توانند از ایجاد هیجان های شدید پیشگیری کنند). راهبردهای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه استرس زا فعال می شوند باعث تعبیر و تفسیر موقعیت به نحوی می گردند که پاسخ های هیجانی مرتبط با آن موقعیت را کاهش دهند (بک، 1991). این فرایند ارزیابی دوباره نامیده می شود. برای نمونه، فرد یک رویداد در حال وقوع را به جای اینکه یک تهدید به شمار آورد به عنوان یک چالش ارزیابی می کند (بیگی، 1390).
2-3-6- فرایند تنظیم هیجان
شاید اساسی ترین معما در تعریف تنظیم هیجان، این باشد که هنگام مدیریت هیجان چه چیزی تنظیم می شود. به این دلیل که هیجان پدیده ای چند وجهی است (شامل برانگیختگی فیزیولوژیکی، کنش وری عصب شناختی، ارزیابی شناختی، فرایندهای توجیهی و تمایلات پاسخ دهی)، راه های گوناگونی برای تنظیم هیجان وجود دارد. بررسی این راه ها نشان می دهند که اصطلاح تنظیم هیجان به پدیده ی واحدی اشاره ندارد، بلکه این پدیده تحت عنوان مفهوم گسترده ای است که حوزه ای از فرایند های به نسبت مرتبط را شامل می شود (تامپسون، 1994).
در نقطه ثقل این فرایندها، سازماندهی سیستم عصبی قرار دارد که درگیر تنظیم برانگیختگی هیجانی از طریق فعل و انفعالات درونی وبیرونی است. ظرفیتهای تنظیم هیجان و خود مدیریتی، بخشی بر پایه مؤلفه های عصبی فیزیولوژیکی استوارند که در طول سال اول ظهور می کنند و مبنایی برای اشکال پیچیده تر مدیریت هیجانی در سال های بعد فراهم می نمایند. در واقع فرایندهای عصبی فیزیولوژیکی زیر ساخت انگیختگی هیجانی و مدیریتی، بخشی است از آن چه که تنظیم می شود. مدیریت درون دادهای مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی و مدیریتی، بخشی است از آن چه که تنظیم می شود. مدیریت درون دادهای مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده، روش دیگری است که هیجان از طریق آن می تواند تنظیم شود. فرایندهای توجهی از همان اوایل زندگی، عهده دار کارکردهایی برای تنظیم هیجان می باشند. به این صورت که در برخی از موقعیت ها، تمرکز توجه و درون دادهای اطلاعاتی که موقعیت هیجانی فرد را تحت تأثیر قرار می دهند، تنظیم می شوند. در مواقع دیگر، هیجان از طریق مولفه های دیگر فرایند اطلاعاتی تنظیم می شود. در این روش به جای محدود کردن درون دادهای مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده، افراد از طریق تغییر تفسیر یا تحلیل این اطلاعات، هیجان های خود را تنظیم می کنند (تامپسون، 1994).
به طور مختصر، مسیرهای رشدی گوناگونی برای تنظیم هیجان وجود دارند که از کوشش عوامل خارجی به منظور مدیریت هیجان های کودکان و گنجایش رشدی کودک برای خودتنظیمی نشأت گرفته اند. این ها بر پایه های عصبی فیزیولوژیکی برای تنظیم انگیختگی، کنترل فرایندهای توجهی، تحلیل علی جایگزین برای موقعیت های از نظر هیجانی برانگیزاننده، تغییر رمزگردانی محرک های هیجانی درونی، افزایش دسترسی به منابع مقابله ای، تنظیم مطالبه های هیجانی موقعیت های خانوادگی و انطباقی برای تجلی هیجان مبتنی هستند. هر یک از این مسیرها پاسخ های متفاوتی برای پاسخ به این سوال که چه چیزی تنظیم می شود، فراهم می کنند. بنابراین، تنظیم مؤثر هیجان می تواند هر یک از این فرایند ها را به صورت مجزا یا ترکیبی از هم در بر گیرد (تامپسون، 1994).
گراتز و رومر (2004) در پژوهش خود با عنوان «ارزیابی چند وجهی تنظیم هیجانی و اختلال در تنظیم: توسعه، ساختار فاکتورها، و اعتبار مقیاس مشکلات در تنظیم هیجانی» تعداد 479 دانشجوی دانشگاه ماساچوست را به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بسته های پرسشنامه ها را بین آنها توزیع کردند. پرسشنامه ها شامل 1- مقیاس مشکلات در تنظیم هیجانی (توسط گراتز و رومر، 2004) 2- مقیاس انتظار کلی برای تنظیم خلق منفی (توسط کاتانزارو و میرِنز، 1990) 3- پرسشنامۀ عمل و قبول (توسط هیز و همکاران، زیر چاپ) 4- مقیاس بیان هیجانات (توسط کرینگ و همکاران، 1994) 5- پرسشنامۀ خودزنی عمدی (توسط گراتز 2001) 6- پرسشنامۀ سوء استفاده جنسی (توسط لیزاک و همکاران، 2000) بودند. گراتز و رومر (2004) در پژوهش خود در مورد تنظیم هیجانی به دو یافته دست یافتند، اول اینکه نتیجۀ پژوهش آنها حمایت زیادی برای مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی (DERS) به همراه داشت و دوم اینکه آنها توانستند یک مفهوم 6 بعدی برای دشواری های تنظیم هیجانی ارائه دهند. این ابعاد شامل: عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری های کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی، دشواری های دست زدن به رفتار هدفمند، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی، و فقدان شفافیت هیجانی هستند. گراتز و رومر بیان می دارند که افراد در زمان تجربۀ هیجانات منفی با این ابعاد دشواری های تنظیم هیجانی درگیر می شوند. نتایج تحقیق حاکی از ثبات درونی بالا، روایی زیاد آزمون- بازآزمون، ساختار مناسب و کافی، و اعتبار پیش بین بالای مقیاس مشکلات در تنظیم هیجانی بود.
گراسمَن و همکاران (2004)، در پژوهشی با هدف بررسی «درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی و فواید سلامتی: یک فراتحلیل» تعداد 64 پژوهش مربوط به MBSR را انتخاب و با توجه به واجد بودن ملاک های خاص، 20 پژوهش را برای بررسی جدا کردند و آنها را بر اساس ویژگی های خاص کدگذاری کردند. ملاک ها شامل خصوصیاتی از قبیل موارد زیر بودند: قبل از سال 2002 باشند، درمان گروهی بوده باشد نه انفرادی، درمان 12-6 هفته و هر هفته 30/2 ساعت بوده باشد. در این 20 پژوهش که تعداد 1605 نفر آزمودنی شرکت کرده بودند، آزمودنی ها مبتلا به بیماری سرطان، بیماری های عروق کرونر، افسردگی، دردهای مزمن، اضطراب، چاقی، اختلال خوردن، و بیماری های روانی بودند. دو تا از پژوهش ها روی زندانیان بوده و سه پژوهش هم روی افراد غیربالینی دارای مشکل استرس بوده است. به گفتۀ محققان پژوهش حاضر، اگرچه تعداد محدودی از پژوهش ها (20 تا) بررسی شدند اما نتایج تمام آنها حاکی از این بود که این درمان منجر به سازگاری بیشتر و بهتر با مشکلات بالینی و غیربالینی در افراد می شود؛ افزایش آگاهی منتج شده از درمان MBSR، منجر به وضوح ادراکی بالاتر، کاهش عاطفۀ منفی، و افزایش شادابی و سازگاری بیشتر می شود.
آرچ و کراسک (2006) در پژوهش خود با عنوان «مکانیزم ذهن آگاهی: تقویت تنظیم هیجانی به دنبال القاء تمرکز بر تنفس» تعداد 60 دانشجو از دانشگاه کالیفرنیا (لوس آنجلس) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس آنها را به صورت تصادفی در سه گروه جای دادند (2 گروه آزمایشی و 1 گروه کنترل). در یکی از گروه های آزمایشی به آزمودنی ها به مدت 15 دقیقه تمرکز بر تنفس (عنصر اساسی ذهن آگاهی) القاء می شد و در گروه آزمایشی دوم نگرانی و حواس پرتی القاء می شد. ابزارهای مورد استفاده شامل 1- مقیاس افسردگی و اضطراب بیمارستان (توسط زیگموند و اسنایس، 1983) 2- مقیاس پسند اجتماعی 10 آیتمی مارلو- کرون (توسط استراهان و گِرباسی، 1972) 3- مقیاس عاطفه (توسط وُلپ، 1990) به منظور اندازه گیری پاسخ های هیجانی و 4 PANAS - کوتاه 10 آیتمی (توسط مک کینون و همکاران، 1999) بودند. القاء تمرکز بر تنفس منجر به کاهش شدت و منفی بودن پاسخ های هیجانی در پاسخ به اسلایدهای خنثی می شد در حالیکه القاء نگرانی و حواس پرتی منجر به افزایش در میزان پاسخ های منفی بعد از القاء می شد تا قبل از آن. محققان در این پژوهش به نقش ویژگی تنظیم هیجانی ذهن آگاهی پی بردند.
دیویس و همکاران (2007)، در پژوهش خود با عنوان «بررسی اثربخشی درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی بر افراد سیگاری» تعداد 18 فرد سیگاری که برای این تحقیق ثبت نام کرده بودند (روش نمونه گیری در دسترس) از بین سایر کاندیدها به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- مقیاس استرس درک شده (توسط کوهن و همکاران، 1983) و 2- پرسشنامۀ چک لیست علائم به این نتیجه رسیدند که درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» می تواند برای افراد سیگاری در کاهش و ترک سیگار نوید بخش باشد.
شاپیرو و همکاران (2007)، در پژوهشی با هدف بررسی «تأثیرات درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی بر سلامت روان درمانگران» از بین 83 دانشجویی که برای تحقیق کاندید شده بودند (روش نمونه گیری در دسترس) تعداد 64 نفر را با توجه به ملاک ها انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (یک گروه آزمایشی 22 نفره و دو گروه کنترل) قرار دادند. ابزارهای پژوهش شامل 1- مقیاس ذهن آگاهی (توسط براون و ریان، 2003) 2- نسخۀ 20 آیتمی سنجش عاطفۀ مثبت و منفی (توسط واتسون و همکاران، 1988) 3- نسخۀ 10 آیتمی مقیاس استرس درک شده (توسط کوهن و همکاران، 1983) و 4- پرسشنامۀ نشخوار فکری (توسط تراپنل و کمپبل، 1999) بودند. کاهش قابل توجه در استرس، عاطفۀ منفی، نشخوار فکری، اضطراب حالت و صفت، و افزایش قابل توجه در عاطفۀ مثبت و خود- ترحمی از نتایج این تحقیق بود. محققان این پژوهش بر این عقیده اند که از آنجائیکه درمانگران در خطر بالای ابتلاء به مشکلات مرتبط با استرس قرار دارند، درمان MBSR می تواند منجر به افزایش سلامت روان در این جمعیت شود.
کومار و همکاران (2008)، در پژوهش خود با عنوان «کاربرد شناخت درمانی رویارویی محور (EBCT) و تغییرات در ذهن آگاهی و تنظیم هیجانی» تعداد 33 نفر را به روش نمونه گیری هدفمند از بین افرادی که به کلینیک افسردگی مراجعه کرده بودند انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- مقیاس ذهن آگاهی شناختی- عاطفی 2- پرسشنامۀ افسردگی بک (توسط بک و همکاران، 1996) 3- مقیاس افسردگی هامیلتون (توسط میلر و همکاران، 1985) 4- پرسشنامۀ سبک های پاسخ نولن هوکسما و مارو (توسط نالن هاکسما و مارو، 1991) و 5- پرسشنامۀ قبول و عمل (توسط هیز و همکاران، 2004) برای ارزیابی میزان اجتناب از هیجانات و افکار، به این نتیجه دست یافتند که افزایش در ذهن آگاهی (یکی از عناصر درمانی در شناخت درمانی رویارویی محور) به طور مشخصی با کاهش در اجتناب و نشخوار فکری (دو استراتژی تعدیل هیجانی و دو عنصر متضاد با ذهن آگاهی) همراه بود.
رومر و همکاران (2009)، در پژوهش خود با عنوان «ذهن آگاهی و مشکلات در تنظیم هیجانی در اختلال اضطراب فراگیر» دو تحقیق جدا را اجرا کردند که در نهایت به نتیجۀ مشابهی دست یافتند. محققان در تحقیق اول 395 نفر را به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پاکت های پرسشنامه را برای تکمیل کردن به آنها تحویل دادند. ابزارها در تحقیق اول شامل 1- مقیاس مشکلات در تنظیم هیجانی 2- مقیاس ذهن آگاهی (توسط برون و ریان، 2000) 3- مقیاس خود- ترحمی (توسط نِف، 2003) 4- پرسشنامۀ نگرانی (توسط می یر و همکاران، 1990) 5- مقیاس استرس، اضطراب، و افسردگی (توسط لُوی باند و لُوی باند، 1995) و 6- پرسشنامۀ اختلال اضطراب فراگیر (توسط نیومَن و همکاران، 2002) بودند. در تحقیق دوم از بین کسانی که برای درمان اختلال اضطراب فراگیر به کلینیکی در بوستون ماساچوست مراجعه کرده بودند 16 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و 16 نفر هم برای گروه کنترل از بین افرادی که از طریق آگهی اینترنی کاندید شده بودند، انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق دوم شامل 1- پرسشنامۀ نگرانی 2- مقیاس استرس، اضطراب، و افسردگی و 3- گزارش شخصی آزمودنی ها در مورد میزان تنظیم هیجانی و ذهن آگاهی بودند. نتیجۀ هر دو تحقیق نشان دهندۀ ارتباط قوی بین مشکلات در تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی، و شدت علائم اختلال اضطراب فراگیر بود. در تحقیق اول، ارتباط بین جنبه هایی از ذهن آگاهی، مشکلات در تنظیم هیجانی، و شدت علائم اختلال اضطراب فراگیر اثبات شد و در تحقیق دوم ثابت شد که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، به طور قابل توجهی مشکلات بیشتری در تنظیم هیجانی و سطح پایین تر ذهن آگاهی را دارا می باشند. در نهایت ثابت شد که هم ذهن آگاهی و هم مشکلات در تنظیم هیجانی نقش های مهم و مستقلی را با دو مسیر متفاوت در اختلال اضطراب فراگیر بازی می کنند.
بوئن و همکاران (2009)، در پژوهش خود با هدف بررسی «اثربخشی جلوگیری از عود مصرف مواد بر پایۀ ذهن آگاهی (MBRP) در درمان اختلالات سوء مصرف مواد» تعداد 168 نفر را با تشخیص اختلالات سوء مصرف مواد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب کردند. ابزارهای مورد استفاده شامل 1- پرسشنامۀ ارزیابی روزانۀ مصرف الکل و مواد (توسط سابل و سابل، 1992) 2- مقیاس ولع مصرف الکل و مواد (توسط فلانری و همکاران، 1999) 3- پرسشنامۀ کوتاه 15 آیتمی مشکلات به منظور ارزیابی عواقب مصرف الکل و مواد 4- پرسشنامۀ پنج فاکتوری ذهن آگاهی و 5- پرسشنامۀ عمل و قبول (توسط هیز و همکاران، 2004) بودند. این محققان از تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که درمان «جلوگیری از عود مصرف مواد بر پایۀ ذهن آگاهی» برای افرادی که اخیراً برای اختلالات سوء مصرف مواد درمان شده اند می تواند مثمر ثمر باشد؛ افرادی که این درمان را دریافت کردند در مقایسه با افراد دیگر نرخ پایین تر سوء مصرف مواد را در 4 ماه آتی نشان دادند.
برِوِر و همکاران (2009)، در پژوهش خود با هدف «بررسی آموزش های ذهن آگاهی و عکس العمل به استرس در سوء مصرف کنندگان مواد مخدر (الکل و کوکائین)» تعداد 36 نفر را با تشخیص اختلال سوء مصرف الکل و کوکائین (نمونه گیری در دسترس) به صورت تصادفی انتخاب کردند و سپس آنها را در دو گروه که یکی از آن گروه ها مراقبۀ ذهن آگاهی و دیگری درمان شناختی رفتاری دریافت می کردند، قرار دادند. این محققان با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامۀ ذهن آگاهی پنج وجهی(فاکتوری) 2- پرسشنامۀ درجۀ اعتبار درمان 3- مقیاس هیجان تغییریافته 4- تقویم مصرف مواد و 5- مصاحبۀ بالینی دارای ساختار برای تشخیص اختلالات سوء مصرف مواد به این نتیجه دست یافتند که مراقبۀ ذهن آگاهی درمانی نویدبخش برای سوء مصرف کنندگان مواد است و همچنین این مراقبه در هدف قرار دادن استرس سودمندتر از درمان شناختی رفتاری است.
ویکی ویتز و بوئن (2010)، در پژوهش خود با عنوان «اثربخشی درمان جلوگیری از عود مصرف مواد بر پایۀ ذهن آگاهی (MBRP) در افسردگی، ولع مصرف، و سوء مصرف مواد» تعداد 168 نفر را که اختلالات سوء مصرف مواد داشتند (روش نمونه گیری در دسترس) به صورت تصادفی در دو گروه قرار دادند و با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامۀ ارزیابی مصرف الکل و مواد (توسط سابل و سابل، 1992) ،2- پرسشنامۀ افسردگی بک (توسط بک و همکاران، 1996) 3- پرسشنامۀ پنج آیتمی ولع مصرف الکل و مواد (توسط فلانری و همکاران، 1999)، و 4- مقیاس ذهن آگاهی پنج فاکتوری مورد آزمایش قرار دادند. یافته ها نشان دادند که درمان «جلوگیری از عود مصرف مواد بر پایۀ ذهن آگاهی» می تواند پاسخ های شناختی و رفتاری در افسردگی و متعاقب آن ولع مصرف مواد را تحت تأثیر خود قرار داده و از سوء مصرف مواد جلوگیری کند.
هیمل اشتین (2010)، در پژوهش خود با عنوان بررسی «درمان جلوگیری از سوء مصرف مواد بر پایۀ ذهن آگاهی (MBRP) در جوانان زندانی» تعداد 60 جوان زندانی مرد مبتلا به اختلال سوء مصرف مواد را به روش نمونه گیری تصادفی از کمپی واقع در کالیفرنیای شمالی انتخاب و سپس با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامۀ 4 آیتمی آینده نگری (توسط جان استون و همکاران، 1991) که برای ارزیابی فهم خطر مصرف مواد توسط آزمودنی ابداع شده است 2- مقیاس سنجش تکانشگری (توسط باسوُرس و اسپِلیگ، 1995) و 3- مقیاس خود- تنظیمی سالم (توسط وِست، 2008) به این نتیجه رسیدند که مداخلات بر پایۀ ذهن آگاهی، مداخله ای نوید بخش در درمان جوانان زندانی سوء مصرف کنندۀ مواد است، به خصوص تکانشگری کاهش یافتۀ منتج شده از درمان، منجر به کارکرد روانی بالاتر در این جمعیت خاص می شود.
گلدین و گراس (2010)، در پژوهشی با هدف بررسی «تأثیر درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی بر تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی» تعداد 16 بیمار که تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) گرفته بودند را با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و آنها را تحت درمان قرار دادند. مشخصۀ SADها سوگیری هیجانی و توجه، و همچنین عقاید منفی و تحریف شده در بارۀ خود است. پس از اتمام درمان، آزمودنی ها تحت تصویر برداری مغناطیسی مغز قرار گرفتند. در طی انجام MRI، از بیماران خواسته شد که به هیجانات منفی و عقاید تحریف شده در بارۀ خود واکنش نشان دهند؛ بیماران در دو حالت متفاوت پاسخ می دادند یکی زمانی که از آنها خواسته می شد توجهشان بر تنفس متمرکز باشد و دیگری زمانی که از آنها خواسته می شد حواس پرت و توجه غیرمتمرکز داشته باشند. ابزارهای مورد استفاده شامل 1- مصاحبۀ تشخیصی بالینی 2- مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز (1987) 3- پرسشنامۀ افسردگی بک II(توسط بک و همکاران، 1996) 4- پرسشنامۀ سبک پاسخ نشخواری (توسط نولن هوکسما، 1991) 5- پرسشنامۀ اضطراب حالت- صفت اسپیلبرگر (توسط اسپیلبرگر و همکاران، 1970) و 6- مقیاس اعتماد به نفس روزنبرگ (1965) بودند. در حالتی که آزمودنی ها توجه متمرکز بر تنفس (عنصر اساسی در ذهن آگاهی) داشتند کاهش تجربۀ هیجانی منفی، کاهش فعالیت آمیگدال، و افزایش فعالیت مغزی در نواحی مرتبط به توجه را نشان دادند. بنا به گفتۀ محققان این پژوهش، کاربرد درمان MBSR در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی منجر به کاهش اضطراب، افسردگی، و عکس العمل های هیجانی، تقویت تنظیم هیجانی، بالا رفتن اعتماد به نفس میشود که این تغییرات باعث کاهش رفتارهای اجتنابی و علائم کلینیکی در این گروه از بیماران می شود.
گریسون و همکاران (2011)، در پژوهش خود با عنوان «تغییرات در معنویت و بالا رفتن کیفیت سلامت زندگی با کاربرد درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی»، تعداد 279 نفر را به صورت نمونه گیری در دسترس (از کلینیک کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی) انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- مقیاس ذهن آگاهی شناختی- عاطفی (فرم تجدید نظر شده) 2- مقیاس تجربیات معنوی روزانه و 3- فرم کوتاه مقیاس سلامتی 12 آیتمی به این نتیجه رسیدند که کاربرد درمان کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی باعث بالا رفتن معنویت و افزایش سلامت روانی در آزمودنی ها می شود.
کرامر و همکاران (2012)، در پژوهشی سیستماتیک با هدف بررسی «تأثیر درمان کاهش استرس بر یایۀ ذهن آگاهی بر کمردرد: فراتحلیل» تعداد 25 مقاله را انتخاب که از بین اینها فقط 3 مقاله با متن کامل و به روش آزمایش کنترل شدۀ تصادفی واجد شرایط بودند. در این سه پژوهش 117 آزمودنی با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده بودند که در دو تا از آنها، گروه لیست انتظار (گروه کنترل) هم وجود داشت. ابزارهایی که در این سه پژوهش به کار رفته بودند شامل 1- مقیاس آنالوگ بینایی 2- پرسشنامۀ درد مَک گیل 3- پرسشنامۀ ناتوانی رولاند موریس 4- پرسشنامۀ قبول درد مزمن 5- شاخص کیفیت خواب پیتسبورک 6- مقیاس خود کارآمدی درد مزمن 7 - مقیاس ذهن آگاهی و 8- پرسشنامۀ 5 وجهی ذهن آگاهی بودند. بر اساس گفتۀ محققان این پژوهش، این تحقیق مدارکی دال بر مؤثر بودن درمان MBSR در کوتاه مدت برای کاهش درد یا ناتوانی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن ارائه می دهد؛ نمونۀ بزرگتر آزمودنی ها، مداخلات کنترل شدۀ کافی، و پیگیری های دراز مدت می تواند تأثیرات آشکار این درمان را در این گروه از بیماران بیشتر به اثبات برساند.
مالبیوف- هرتیوبایس و همکاران (2013)، در پژوهشی با هدف بررسی «تأثیر مداخله بر پایۀ ذهن آگاهی در کودکان و نوجوانان مبتلا به سرطان» تعداد 40 نفر را از بین افراد 18-11 ساله مبتلا به سرطان که به صورت داوطلب در فرانسه کاندید شده بودند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و آنها را در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار دادند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل 1- مقیاس های افسردگی و اضطراب بِک برای جوانان (توسط پیرسون، 2002) 2- مقیاس سنجش عاطفۀ مثبت و منفی کودکان (توسط واتسون، کلارک، و تِلِگن، 1988) 3- پرسشنامۀ کیفیت زندگی کودکان سرطانی (توسط وارنی و همکاران، 1998) و 4- شاخص کیفیت خواب پیتزبرگ (توسط بایسی و همکاران، 1988) بودند. محققان با بررسی نتایج به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهی روی کیفیت زندگی، خواب، و خلق کودکان و نوجوانان سرطانی تأثیر گذاشته و باعث می شود که آنها بهتر بتوانند سرطان و مشکلات مربوط به این بیماری را قبول و با آن زندگی کنند. همچنین تأثیر ذهن اگاهی بر سلامت روانی و جسمی این جمعیت خاص باعث بالا رفتن توانایی روحی و جسمی این بیماران در مقابله با بیماریشان می شود.
2-3-2 پیشینۀ پژوهش در ایران
دباغي و همکاران (1386)، پژوهشی با هدف بررسی «اثربخشي شناخت درماني گروهي بر پايۀ تفکر نظاره اي (ذهن آگاهي) و فعال سازي طرح واره هاي معنوي در پيش گيري از عود مصرف مواد افيوني» انجام دادند. در این پژوهش، 90 بيمار مرد با تشخيص وابستگي به مواد افيوني بر پايۀ معيارهاي DSM-IV پس از دوره سم زدايي انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمايشي و يک گروه گواه جاي داده شدند. آزمودني ها به کمک 1- مصاحبه ساختار يافته شاخص مصرف مواد افيوني 2- پرسش نامه سلامت عمومي 28 سوالي و 3- پرسش نامه اثر معنويت بر رفتار، ارزيابي شدند. گروه گواه بدون هيچ درمان گروهي تنها داروي نالترکسون دريافت کرد. محققان این پژوهش به این نتیجه رسیدند که روش شناخت درماني بر پايۀ تفکر نظاره اي و فعال سازي طرح واره هاي معنوي از نظر کاهش ميزان عود، افزايش ميزان اطاعت درماني، کارکرد اجتماعي، کاهش مصرف مواد و بهبود سلامتي و معنويت از رفتاردرماني شناختي موثرتر بود. بنا به گفتۀ این محققان، به نظر مي رسد به کارگيري این روش درمانی به شکل چشم گيري اثربخشي درمان دارويي و رفتاردرماني شناختي را در پيش گيري از عود مواد افيوني افزايش مي دهد
آذرگون و همکاران (1388)، در پژوهش خود با هدف بررسی «اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کاهش نشخوار فکری و افسردگی دانشجویان دانشگاه اصفهان» تعداد 70 نفر از دانشجویانی که به خاطر داشتن علائم افسردگی به مرکز مشاورۀ دانشگاه اصفهان مراجعه کرده بودند (روش نمونه گیری هدفمند) جدا و سپس به روش نمونه گیری تصادفی ابتدا 36 نفر از آنها را انتخاب و دوباره با نمونه گیری تصادفی آنها را در دو گروه جای دادند. این محققان با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامه افسردگی بک 2- پرسشنامه نشخوار فکری و 3- پرسشنامۀ ویژگی های جمعیت شناختی به این نتیجه رسیدند که روش مذکور در بالا بردن تمرکز و همچنین پیشگیری از افسردگی مؤثر است.
حناساب زاده اصفهاني و همکاران (1388)، در پژوهش خود با هدف «بررسي مقدماتي کارايي راهنماي شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي (MBCT) براي بيماران افسرده با افکار خود کشي» تعداد یک نفر بیمار افسرده داراي افکار خودکشي (مطالعۀ تک آزمودنی) را با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامه افسردگي بک 2- مقياس بک براي افکار خودکشي و همچنين 3- دو فرم جداگانه محقق، به این نتیجه دست یافتند که شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي موجب کاهش معنادار افسردگي (10نمره) ونيز افکار خودکشي (4 نمره) در بيمار شد، به علاوه اين نتايج در دو نوبت پيگيري 3 ماهه (در مجموع 6ماه) دوام داشت.
رسولي آزاد و همکاران (1388)، در پژوهش خود با هدف بررسی «تاثير گروه درماني با رويکرد شناختي رفتاري بر مردان وابسته به مواد افيوني با همبودي اختلال افسردگي اساسي» تعداد 30 آزمودني مرد با روش نمونه گيري قضاوتي(هدفمند) از چند مرکز ترک اعتياد سطح مشهد انتخاب کردند. تمام آزمودني ها بر اساس ويرايش چهارم معيارهاي کتابچه تشخيصي و آماري اختلالات رواني، داراي همبودي اختلال وابستگي مواد افيوني (شيره ترياك و كريستال) و افسردگي اساسي بودند و به صورت تصادفي در گروه هاي شاهد و آزمون قرار گرفتند (15 نفر در هر گروه). براي ارزيابي از ابزارهای 1- پرسش نامه افسردگي بک و 2- تست مورفين در اول و آخر درمان استفاده شد. راهنماي درماني 12 جلسه اي در گروه آزمون اجرا شد و گروه شاهد مداخله شناختي رفتاري دريافت نکرد. این محققان به این نتیجه رسیدند که استفاده از روش گروه درماني شناختي رفتاري در درمان مبتلايان به اختلال وابستگي به مواد افيوني همراه با افسردگي اساسي موثر مي باشد.
لطفي کاشاني و عسکري (1388)، در پژوهش خود با هدف بررسی «اثر بخشي درمان شناختي- رفتاري، درمان نگهدارنده با متادون و درمان به شيوه کنگره 60 بر تغيير وضعيت رواني معتادان به کراک» تعداد 60 نفر از معتادان به کراک که خود را جهت درمان به مراکز درمانی شهر تهران معرفی کرده بودند (روش نمونه گیری هدفمند) انتخاب و سپس به صورت تصادفی در چهار گروه درمان شناختي- رفتاري (18 نفر) درمان نگهدارنده با متادون (15 نفر)، درمان به شيوه کنگره 60 (12 نفر) و گروه كنترل (15 نفر) کاربندي کردند. مقايسه نمرات آزمودني ها قبل و بعد از مداخله، با پرسشنامه ويژگي هاي بنيادي شخصيت جکسون و همکاران (1989) نشان داد كه درمان رفتاري- شناختي بر متغيرهاي هيپوكندريا، افسردگي، مشكلات بين فردي، اضطراب و انحراف؛ درمان نگهدارنده با متادون، برمتغيرهاي هيپوكندريا، انكار و اختلال تفكر و درمان با شيوه کنگره 60 بر متغيرهاي انكار، مشكلات بين فردي و بيگانگي اثربخش بوده است.
نریمانی و همکاران (1389)، در پژوهش خود با هدف «مقایسۀ اثربخشی آموزش های ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر سلامت روان جانبازان شیمیایی» تعداد 47 نفر را به صورت نمونه گیری تصادفی از بین جانبازان شیمیایی انتخاب و با به کارگیری ابزارهای 1- پرسشنامۀ سلامت عمومی و 2- فرم مشخصات جمعیت شناختی به این نتیجه رسیدند که آموزش های ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر بهبود سلامت روان جانبازان شیمیایی تأثیر گذار است.
موسويان و همکاران (1389)، در پژوهش خود با هدف بررسی «اثربخشي شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي (MBCT) بر کاهش چاقي» تعداد 48 نفر از افراد چاق را به شيوه نمونه گيري در دسترس انتخاب و پس از قرار دادن تصادفی آنها در سه گروه، با استفاده از ابزار پرسشنامه های جمعیت شناختی و استفاده از وزن و قد آزمودنی ها برای محاسبۀ نمایه های تودۀ بدنی به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهي مبتني بر شناخت درماني در کاهش چاقي موثر است؛ همچنین نتايج حاصل از پيگيري يک ماهه، پايداري نتايج را نشان داد.
صادقي و همکاران (1389)، در پژوهش خود با هدف «بررسي اثربخشي تلفيق دارو درماني و شناخت درماني گروهي مبتني بر ذهن آگاهي (MBCT) بر کاهش افسردگي زنان مطلقه شهر اصفهان» تعداد 60 زن مطلقه را به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- مقياس افسردگي بک 2- مقیاس نگرش ناکارآمد وايزمن و 3- مقیاس مهارت مقابله با استرس اندلر و پارکر به این نتیجه رسیدند که در گروه تجربي، با گذشت زمان از شدت افسردگي، نگرش ناکارآمد، شيوه هاي هيجان مداري و اجتناب مداري کاسته شد و روش تکليف مداري افزايش يافت. مشاهدات آنها مويد تاثير درمان افسردگي به روش تلفيقي داروي ضد افسردگي و شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي است.
حیدری و اقبال (1389)، در پژوهش خود با هدف بررسی «رابطه دشواري در تنظيم هيجاني، سبک هاي دلبستگي و صميميت با رضايت زناشويي در زوجين صنايع فولاد شهر اهواز» تعداد 180 زوج به صورت نمونه گیری تصادفی مرحله ای انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامه هاي تنظيم هيجاني، سبک هاي دلبستگي، صميميت (is) و 2- رضايت زناشويي به این نتیجه رسیدند که بین دشواري در تنظيم هيجاني ورضايت زناشويي زوجين و بين سبک دلبستگي اجتنابي و رضايت زناشويي زوجين رابطه منفي معني داري وجود دارد.
عزیزی و همکاران (1389)، در پژوهش خود با هدف «بررسی رابطۀ تحمل آشفتگی و تنظیم هیجانی با میزان وابستگی دانشجویان به سیگار» تعداد 118 دانشجوی پسر را با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- تست وابستگی به نیکوتین فاگرشتروم 2- مقیاس تحمل آشفتگی سیمونز و گاهر و 3- مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی گراتز و رومر به این نتیجه رسیدند که بين وابستگي به سيگار، اختلال در تنظيم هيجاني و تحمل آشفتگي پايين رابطه وجود دارد.
خياطي پور و همکاران (1389)، پژوهشی با عنوان «مقايسه اثر بخشي درمان ترکيبي شناخت- رفتاري در گروه هاي اجتماع مدار و معتادان گمنام بر گرايش به مصرف مواد افيوني» انجام دادند. نمونه پژوهش ۷۵ نفر آزمودني از معتادان استان خوزستان بودند (روش نمونه گیری هدفمند) که در ۳ گروه ۲۵ نفر ي قرار گرفتند که 2 گروه از آنها (گروه معتادان گمنام و اجتماع مدار)، CBT دریافت می کردند و ۱ گروه کنترل، دارو درماني دریافت می کرد. نمونه به صورت تصادفي خوشه اي و با استفاده از روش همتاسازي انتخاب شدند. ابزارهاي مورد استفاده در اين پژوهش را 1- پرسشنامه مصرف مواد و 2- پرسشنامه گرايش به مصرف مواد افيوني گلپرور تشکيل مي دادند. این محققان به این نتیجه رسیدند که اثر بخشي درمان ترکيبي شناختي- رفتاري در گروه هاي اجتماع مدار و معتادان گمنام بر کاهش گرايش به مصرف مواد افيوني بيش از متادون درماني مي باشد و اثر بخشي درمان ترکيبي شناختي- رفتاري در گروه اجتماع مدار بیش از گروه معتادان گمنام مي باشد.
نجاتی و همکاران (1390)، در پژوهش خود با عنوان «ذهن آگاهی شاخصی مؤثر در کیفیت زندگی جانبازان نابینا» تعداد 93 جانباز نابینا با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- کیفیت زندگی و 2- مقیاس ذهن آگاهی به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهی شاخص مهمی در کیفیت زندگی در جانبازان نابینا است.
کلدوی و همکاران (1390)، در پژوهش خود با هدف بررسی «اثربخشی مدل پیشگیری از بازگشت بر پایۀ ذهن آگاهی (MBRP) در پیشگیری از بازگشت و انگیزش در افراد وابسته به مواد افیونی» تعداد 24 نفر را با تشخیص اختلال سوء مصرف مواد افیونی انتخاب و سپس آنها را به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای در دو گروه قرار دادند و با به کار گیری ابزار 1- مقیاس مراحل تغییر و 2- آزمایش مورفین به این نتیجه رسیدند که آموزش مدل پیشگیری از بازگشت بر پایۀ ذهن آگاهی در پیشگیری از بازگشت و انگیزش در افراد وابسته به مواد افیونی مؤثر است.
بساك نژاد و همکاران (1390)، در پژوهش خود با هدف «بررسي اثربخشي درمان شناختي مبتني بر ذهن آگاهي (MBCT) بر کيفيت خواب و کيفيت زندگي دانشجويان دختر» تعداد 30 دانشجوی دختر را به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب و پس از قرار دادن آنها در دو گروه با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامه کيفيت خواب پيتزبورگ و 2- پرسشنامه کيفيت زندگي سازمان بهداشت جهاني به این نتیجه رسیدند که درمان شناختي مبتني بر ذهن آگاهي به صورت معني داري کيفيت خواب را بهبود بخشيده است اما بر کيفيت زندگي تاثير نداشته است. اين يافته ها نشان مي دهد که درمان شناختي مبتني بر ذهن آگاهي مي تواند براي افراد داراي کيفيت خواب نامطلوب مفيد باشد.
ستوده اصل و همکاران (1390)، در پژوهش خود با هدف بررسی «تاثير درمان شناختي- رفتاري بر کاهش وابستگي به نيکوتين در بيماران مبتلا به فشار خون» تعداد 30 نفر را دارای ملاک های خاص از مراجعه کنندگان به مرکز قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1388 (روش نمونه گیری هدفمند) انتخاب و به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و شاهد وارد کردند. این محققان با استفاده از ابزارهای 1- اطلاعات جمعیت شناختی مشتمل بر جنس، سن، وضعیت تأهل، وضعیت تحصیلی و شغلی و 2- پرسشنامۀ آزمون تحمل نیکوتین فاگرشتروم برای ارزیابی میزان وابستگی به نیکوتین به این نتیجه رسیدند که درمان شناختي - رفتاري موجب کاهش مصرف سيگار آزمودني هاي گروه آزمايش نسبت به گروه شاهد در مرحله پس آزمون شده است. اين تحقيق، استفاده از درمان شناختي - رفتاري را به منظور کاهش ميزان وابستگي به نيکوتين در بيماران مبتلا به فشار خون اساسي پيشنهاد مي کند.
كياني و همکاران (1390)، در پژوهش خود با عنوان «پيشگيري از مصرف ماده روانگردان شيشه توسط نوجوانان» تعداد 100 نفر مددجوي پسر را که در بخش قرنطينه کانون اصلاح و تربيت تهران، با صدور قرارهاي قانوني منتظر صدور حکم بودند (روش نمونه گیری هدفمند) از طريق مصاحبه حضوري و تکميل پرسشنامه مورد مطالعه قرار دادند. نتیجۀ تحقیق میدانی آنها لزوم پيشگيري از مصرف ماده روانگردان شيشه را توسط نوجوانان به اثبات رسانید.
حناساب زاده اصفهاني و همکاران (1389)، پژوهشی با عنوان «شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي بر کدام يک از علايم شناختي، عاطفي و جسماني افسردگي تاثير بيشتري دارد؟» انجام دادند. در این پژوهش، 26 بيمار با تشخيص اختلال افسردگي اساسي، بر پايۀ معيارهاي تشخيصي DSM و مصاحبه ساختار يافته باليني (SCID) در دو گروه آزمايش و گواه جاي داده شدند. همه بيماران به آزمون افسردگي بک پاسخ دادند. سپس پروتکل درماني MBCT روي گروه آزمايش به مدت ده جلسه 2 دو ساعته انجام شد. نتایج پژوهش نشان دادند که تفاوت دو گروه از نظر علايم شناختي و نيز عاطفي هم در مراحل پس آزمون و هم در پيگيري، نسبت به مرحله پيش آزمون معني دار بود، ولي از نظر شدت علايم جسماني افسردگي، تفاوت معني داري بين دو گروه ديده نشد. محققان این پژوهش به این نتیجه کلی رسیدند که پروتکل درماني MBCT مي تواند علايم شناختي و نيز عاطفي بيماران مبتلا به افسردگي اساسي را کاهش دهد.
کیانی و همکاران (1391)، در پژوهش خود با هدف بررسی «مقایسه اثربخشی روان درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی بر میزان ولع مصرف و تنظیم شناختی هیجان در مصرف کنندگان شیشه» تعداد 34 مصرف کنندۀ مواد (نمونه گیری هدفمند) به صورت تصادفی در دو گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه ذهن آگاهی قرار دادند. ابزارهای مورد استفاده شامل 1- آزمون سنجش شدت ولع مصرف شیشه 2- پرسشنامۀ تنظیم شناختی هیجان بودند. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، و ذهن آگاهی به دلیل مولفه های مشترک درمان به یک میزان در کاهش آسیب های روانی ناشی از مصرف مت آمفتامین موثر است. همچنین در مقایسۀ اثربخشی این دو درمان بر ابعاد نه گانۀ تنظیم شناختی هیجان، تفاوت معناداری مشاهده نشد و هر دو درمان به یک میزان بر شاخص های شناختی تنظیم هیجان تأثیرگذار بودند.
گل پور چمر کوهی و امینی (1391)، در پژوهش خود با هدف بررسی «اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود ذهن آگاهی و افزایش ابراز وجود در دانش آموزان مبتلا به اضطراب امتحان» 45 دانش آموز را به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب و با استفاده از ابزارهای 1- پرسشنامۀ اضطراب امتحان 2- پرسشنامۀ ذهن آگاهی و 3- مقیاس ابراز وجود به این نتیجه رسیدند که روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود ذهن آگاهی و افزایش ابراز وجود در دانش آموزان مبتلا به اضطراب امتحان مؤثر بود.
فيلي و همکاران (1391)، در پژوهش خود با عنوان «مقايسه اثربخشي روش درمان شناختي- رفتاري با روش درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن تيزدل بر نشخوار فکري زنان نابارور افسرده» تعداد 30 نفر که افسرده تشخيص داده شدند، به صورت نمونه گيري هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفي در سه گروه مساوي جايگزين شدند. آنها با استفاده از ابزارهای 1- آزمون افسردگي بک 2- مقياس پاسخ به نشخوار فکري و 3- اجراي مصاحبه تشخيصي به وسيله روان پزشک به این نتیجه دست یافتند که روش هاي درماني شناختي- رفتاري و درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن تيزدل از کارآيي لازم براي درمان افسردگي برخوردار هستند، اما درمان حضور ذهن به واسطه عود کمتر ارجحيت بيشتري دارد.
كمرزرين و همکاران (1391)، در پژوهش خود با هدف بررسی «اثربخشي درمان شناختي- رفتاري بر افزايش خودکارآمدي و بهبود علائم اعتياد در بيماران وابسته به مواد» تعداد 90 نفر از بيماران وابسته به مواد که در سه مرکز ترک اعتياد خصوصي تحت درمان متادون قرار داشتند (روش نمونه گیری هدفمند) و واجد ملاک های خاص بودند با استفاده از روش تصادفي در دو گروه آزمايشي (45 نفر) و کنترل (45 نفر) قرار دادند. ابزارهای مورد استفاده شامل 1- مقیاس خودکارآمدي (توسط شوارتز و جروسلم، 1979) و 2- پرسشنامه نيم رخ اعتياد مادزلي (توسط مارسدن و استیوارت، 1998) بودند. آزمون تحليل کواريانس حکايت از اثربخشي درمان و بقاي آن در افزايش خودکارآمدي و کاهش نمرات نيمرخ مادزلي داشت. محققان به این نتیجه رسیدند که درمان شناختي- رفتاري در افزايش خودکارآمدي و بهبود سلامت رواني و جسماني بيماران وابسته به مواد مخدر موثر است.
2-3-3 جمع بندی پیشینۀ پژوهش ها در خارج و ایران
پژوهش هایی در خارج از کشور و ایران در رابطه با متغیرهای مختلف در پژوهش حاضر صورت گرفته است، گرچه پژوهشی با موضوع کنونی در خارج از کشور و ایران تاکنون صورت نپذیرفته است. تمامی این پژوهش ها نتایج تقریباً مشابهی را به دنبال داشته اند. تحقیقات در مورد ذهن آگاهی، نشان دهندۀ تأثیر مثبت ذهن آگاهی بر سلامت روان، جسم، و همچنین بر انواع اختلالات منجمله اعتیاد می باشد. تأثیر ذهن آگاهی در کاهش عود مصرف مواد، موضوع پژوهش های زیاد اخیری است که همگی نقش مثبت ذهن آگاهی را در پیشگیری و درمان اعتیاد به اثبات می رسانند. تحقیقات چندی هم در مورد تأثیر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تنظیم هیجانی صورت پذیرفته است که آنها هم نتایج تقریباً مشابهی به دنبال داشته اند و همگی موید تأثیر مثبت ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تنظیم هیجانی است.
تعداد پژوهش ها در ارتباط با درمان های بر پایۀ ذهن آگاهی منجمله درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» در خارج تقریباً زیاد بودند، زیرا این روش های درمانی از سال ابداع آنها یعنی دهۀ 1970، در انواع مختلف اختلالات مورد استفاده و مورد تحقیق قرار گرفته اند. در ایران هم اخیراً تحقیق در مورد درمان های بر پایۀ ذهن آگاهی زیادتر شده اند که تمام موردهای بررسی شده از سال 1388 به بعد بودند. تحقیقات چندی در خارج از کشور در مورد مدل درمانی ماتریکس (که نوعی درمان شناختی رفتاری است) صورت پذیرفته و اثربخشی این مدل درمانی در مصرف کنندگان مت آمفتامین به اثبات رسیده است، اما در ایران هیچ تحقیقی در بارۀ مدل درمانی ماتریکس وجود ندارد گرچه در مورد درمان های شناختی رفتاری دیگر تحقیقات نسبتاً زیادی وجود دارند.
منابع و مأخذ
1- آلن آُ. ر. ، 1975، روانشناسی شخصیت (نظریه ها و فرایند ها)، ترجمه سیاوش جمالفر، 1373، چاپ اول، تهران: انتشارات بعثت.
2- آلن راو،1370، اختلالات روانی کودکان و نوجوانان، تهران: انتشارات رشد، 1370.
3- احدی، حسن؛ لطفی کاشانی، فرح، 1386، ویژگی های شخصیتی دختران فراری و عادی، روان شناسی کاربردی، دوره ی اول، شماره ی 4، تابستان 1386.
4- احدی، حسن؛ محسنی، نیکچهر،1370، روانشناسی رشد (مفاهیم بنیادی در روانشناسی نوجوانی و جوانی)، چاپ اول، تهران: نشر بنیاد، 1370، ص 11.
5- احمدی، احمد؛ باغبان، ایران؛ بهرامی، فاطمه؛ صالحی، اعظم، 1390، رابطة بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و مشکلات هیجانی با توجه به عوامل فردی و خانوادگی، فصلنامه مشاوره و روان درمانی خانواده، سال اول، شماره 1، ص. 1-18.
6- اسپالدینگ، جریل، ال، 1377، انگیزش در کلاس درس، ترجمه بیابانگرد و نایینیان، تهران : انتشارات مدرسه.
7- امیری، م، 1389، مهارت های زندگی، تهران: انتشارات آوای کلار.
8- بازیاری میمندی، مهتاب؛ رسول زاده طباطبایی، کاظم؛ آزادفلاح، پرویز، 1382، بررسی مقایسه ای عوامل تنیدگی زا و شیوه ای مقابله با آن در دختران فراری و عادی شهر تهران، مجله ی روان شناسی، سال هفتم، شماره ی 4، زمستان 1382.
9- برک، لورا، 2001، روانشناسی رشد، ترجمه یحیی سید محمدی، 1383، جلد اول، تهران: نشر ارسباران.
10- بیگی، پروین، 1390، مقایسه اثربخشی آموزشهای شناختی-رفتاری و مهارتهای تنظیم هیجان بر وضعیت تحصیلی دانش آموزان مبتلا به اضطراب امتحان. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل.
11- بهارلویی، مهناز، 1377، رابطه کمال گرایی، هماهنگی مولفه های خودپنداشت و جایگاه مهار با اضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز با توجه به نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
12- بیابانگرد، اسماعیل، 1378، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، چاپ پنجم، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
13- پاکدامن، شهلا، 1380، بررسی ارتباط بین دلبستگی و جامعه طلبی در نوجوانی، پایان نامه ی دکترای روانشناسی، دانشگاه تهران.
14- حاج امینی، زهرا؛ اجلی، امین؛ فتحی آشتیانی، علی؛ عبادی، عباس؛ دیبانی، مارال؛ دلخوش، مرجان، 1387، بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر واکنش هیجانی نوجوانان، مجله علوم رفتاری، دوره ی دوم، شماره 3.
15- حسنی، جعفر؛ آزاد فلاح، پرویز؛ رسول زاده طباطبایی،کاظم؛ عشایری، حسن، 1387، بررسی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر اساس روان نژدگی گرایی و برون گرایی، فصلنامه تازه های علوم شناختی، سال دهم، شماره4، 13-1.
16- حسینیان، سیمین؛ زهرایی، شقایق؛ خدابخشی کولایی، آناهیتا، 1384، مقایسه و ارتباط عملکرد خانواده و سلامت روانی نوجوانان فراری از خانه با نوجوانان عادی، تازه ها و پژوهشهای مشاوره، شماره 16، 46-25.
17- حمیدی، فریده؛ افروز، غلامعلی؛ کیامنش، علیرضا؛ رسول زاده طباطبایی، کاظم، 1383، بررسی ساخت خانواده ی دختران فراری و اثر بخشی خانواده درمانی و درمانگری حمایتی در تغییر آن، مجله ی روانشناسی 30.
18- خلعتبری، جواد؛ قربان شیرودی، شهره؛ رهبر طارسری، خدیجه؛ کیخای فرزانه، محمد مجتبی، 1389، مقایسه ی اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر ابراز وجود و سلامت روان دانش آموزان کم توان ذهنی، فصلنامه روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن، سال اول، شماره 4، زمستان 1389، صص 71-86.
19- خدیوی، اسداله؛ وکیلی مفاخری، افسانه، 1390، رابطه بین انگیزه پیشرفت، منبع کنترل، خودپنداره و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال اول متوسطه نواحی پنج گانه تبریز، مجله علوم تربیتی، سال چهارم، شماره 13، بهار 1390، ص.ص، 66-45.
20- دادستان، پریرخ، 1382، روانشناسی جنایی، تهران: سمت.
21- رسول زاده طباطبایی، کاظم؛ بشارت، محمد علی؛ بازیابی، مهناز، 1384، بررسی مقایسه ای ویژگی های شخصیتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی دختران فراری و دختران غیر فراری، ماهنامه علمی- پژوهی دانشگاه شاهد، شماره 10، 34-23
22- زواره ای، فاطمه، 1380، بررسی علل خانوادگی و اجتماعی فرار دختران از منزل، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی ایران.
23- سامانی، سیامک، 1384، همبستگی خانوادگی و استقلال عاطفی در دختران فراری از خانه، مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، پاییز 1385، ص: 258- 262
24- سامانی، سیامک؛ صادقی، لادن، 1389، بررسی کفایت روانسنجی پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان، مجله روش ها و مدل های روانشناختی، شماره 1، 62-51.
25- سعیدی، محمد، 1372، بررسی علل فرار نوجوانان از خانه، تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
26- شارف، ر. د، 1384، نظریه های روان درمانی و مشاوره، ترجمه فیروز بخت، چاپ دوم، تهران: انتشارات رسا.
27- شعاع کاظمی، مهرانگیز، 1391، آسیب های اجتماعی (نو پدید) با تاکید بر تئوری های زیر بنایی و راهکارهای مقابله ای، تهران: آوای نور.
28- شولتز، داون و الن شولتز، سیدنی، 1380، نظریه های شخصیت، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: انتشارات نشر ویرایش.
29- شیخ، محمود؛ یوسفی، بهرام؛ حسنی، زهره؛ زپویار، فرزاد، 1385، بررسی و مقایسه منبع کنترل و احساس تنهایی در بین دختران ورزشکار و غیر ورزشکار، پژوهش در علوم ورزشی، شماره دهم، ص 135-125.
30- صمدی راد، انور، 1381، بررسی عوامل اجتماعی و خانوادگی موثر بر فرار دختران از خانه، خلاصه مقالات اولین همایش ملی آسیبهای اجتماعی در ایران، ناشر: دبیر خانه همایش.
31- طهرانی زاده، مریم، رسول زاده طباطبایی، کاظم، آزاد فلاح، پرویز،1384، بررسی مقایسه ای نگرشهای ناکارآمد در دختران فراری و عادی، فصلنامه ی علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال پنجم، شماره 19، 1384.
32- عبدی، سلمان؛ جلیل باباپور، خیرالدین؛ فتحی، حیدر، 1389، رابطه سبک های تنظیم هیجان شناختی و سلامت عمومی دانشجویان، مجله علوم پژوهشی دانشکده علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سال هشتم، شماره 4، صفحات 258-264.
33- فراهاني، محمدتقی، 1378، روا نشناسي شخصيت نظريه، تحقيق، كاربرد ، تهران : دانشگاه تربيت معلم.
34- قاسم زاده نساجی، سوگند؛ پیوسته گر، مهرانگیز؛ حسینیان، سیمین؛ موتابی، فرشته؛ بنی هاشمی، سارا، 1389، اثربخشی مداخله شناختی-رفتاری بر پاسخ های مقابله ای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان. مجله علوم رفتاری، دوره چهارم، شماره اول، بهار، ص 43-35.
35- قاسمی، طاهره، 1375، بررسی ارتباط بین منبع کنترل و شیوه های مقابله و نیمرخ های روانی دختران در نظام جدید آموزش و پرورش در شهر تهران، پایان نامه ارشد، روانشناسی، دانشگاه الزهرا(س).
36- کرین، و، 1943، نظریه های رشد، ترجمه خوی نژاد، ر، رجایی، ع، 1384، چاپ اول، تهران، انتشارات رشد.
37- کرین، و، 1943، پیشگامان روانشناسی رشد، ترجمه فربد فدایی، تهران: انتشارات اطلاعات.
38- ماسن، پ، کیگانف ج، هوستون، آ، کارول، ج، کانجر، ج، 1985، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایی، 1380، چاپ چهارم، تهران : نشر مرکز.
39- محمدخانی، شهرام، 1386، عوامل روانی و اجتماعی موثر در فرار دختران از خانه، فصلنامه رفاه اجتماعی، (25) 6 : 147-168.
40- مطهری، مرتضی، 1361، انسان و سرنوشت، تهران: انتشارات صدرا.
41- مظاهری، م، 1379، نقش دلبستگی بزرگسالان در کنش وری ازدواج، تهران: نشریه روانشناسی (3)4، 286-318.
42- معظمی گودرزی، بهمن، 1380، بررسی تاثیر آموزش تنش زدایی تدریجی و مهارت های مقابله ای و حل مساله بر میزان تنیدگی و شیوه های مواجهه دختران فراری، پایان نامه ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
43- منصور، محمود؛ دادستان، پریرخ، 1379، روانشناسی ژنتیک 2 ، تهران: انتشارات رشد.
44- میرزمانی، م؛ کاووسی، ر؛ بشارت، محمدعلی،1383، ویژگیهای زمینه ای دختران و زنان گریزان از خانه تحت پوشش مراکز بازپروری سازمان بهزیستی تهران، فصلنامه تازه های رواندرمانی، سال نهم، شماره 33 و34 : ص 41-52 .
45- میر هاشمیان، حمیرا، 1378، تاثیرات اعتقادات مذهبی در شکل گیری منبع کنترل و نیم رخ روانی دانشجویان دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد اسلامی ، 1378؛ 8: 76-69.
46- نادری، فرخ؛ برومند نسب، مسعود؛ ورزنده، مهتاب، 1388، تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر اضطراب و ابراز وجود دانش آموزان دبیرستانی شهرستان بهبهان، یافته های نو در روانشناسی، 1388.
47- نیسی، عبدالکاظم؛ شهنی ییلاق، منیجه، 1380، تاثیر آموزش ابراز وجود بر ابراز وجود، عزت نفس، اضطراب اجتماعی و بهداشت روانی دانش آموزان پسر مضطرب اجتماعی دبیرستانی شهرستان اهواز، مجله ی علوم تربیتی روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره ی سوم، سال هشتم، شماره های 1 و 2، ص 30-11.
48- هلمز، ج، 1993، نظریه دلبستگی: مبنای زیست شناختی روان درمانگری، ترجمه محمد علی بشارت، 1379، فصلنامه تازه های روان درمانی، سال چهارم، شماره 13 و 14.
49- یار یاری، فریدون؛ مرادی، علیرضا؛ یحیی زاده، سلیمان، 1386، رابطه هوش هیجانی و منبع کنترل با سلامت روانشناختی در بین دانشجویان دانشگاه مازندران، مطالعات روانشناختی، دوره 3 ، شماره 10 ، 40-21.
50- یوسفی، فریده، 1385، بررسی رابطه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با افسردگی و اضطراب در دانش آموزان مراکز راهنمایی استعدادهای درخشان، پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، سال ششم، شماره4، 892 -871.
51- Abbott, B.V. 2005. Emotion dysregulation and re-regulation: predictors ofrelationship intimacy and distress.[PhD thesis].Texas A & M University.
52- Ainsworth, M., D. Belhar, M. C., Waters, E., Wall, S. 1978. Patterns of attachment: A psychological Study of the strange situation. Ltillsdale, NJ: Erlbaum.
53- Alberti, R., Emmones, M., L. 1977. Your perfect right: Human Sciences Press.
54- Alberti, R., Emmones, M. 1982. Your perfect right: A guide for ssertive living (4t eds).Impact, Sun Luis Obispo, California.
55- Aldao, A., Nolen- Hoeksema, S. 2010. Specificity of cognitive emotion regulation strategies: A trandiagnostic examination.Behaviour Research and Therapy. 48: 974-983.
56-Allen, J.P., & et al.1998.Attachment and adolescent psychosocial functioning. Child Development, 69: 1406–1419.
57- Allen, J.P. & et al. 2002.Attachment and autonomy as predictors of the development of social skills and deviance during mid-adolescence. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 70: 56-66.
58- Allen, J.P. & et al. 2005. The two faces of adolescents’ success with peers: Adolescent popularity, social.
59- Anderson, C. A., Miller, R. S., Riger, A. L., Dill, J. C., Sedikides, C. 1994. Behavioural and characterological styles as predictors of depression and loneliness: review, refinement, and test. Journal of Personality and Social Psychology, 66: 549–558.
60- Arrindell, W. A., Sanderman, R., Hageman, W. J., Pickersgill, M.J. 1991. Correlatesof assertiveness in normal and clinical samples: A multidimensional approach.Behavior Research and Therapy. Vol. 12 (4): 153-282.
61- Arthur, P. J., Waugh, R. 2009. Status Offenses and the Juvenile Justice and Delinquency Prevention act The Exception that Swallowed the Rule, Journal for Social justice, Vol, 7: 555-576.
62- Azais, F., Granger, B., Debray, Q., Ducroix, C. 1999.Cognitive and emotional approach to assertiveness. Encephale, 4: 353-355.
63- Baron, R. B., and Byrne, D. 1997. Social psychology: understanding Human interaction, Boston: Allyn and Bacon.
64- Beauregard, M., Lévesque, J., Bourgouin, P. 2001. Neural Correlates of Conscious Self-Regulation of emotion. The Journal of Neuroscience, 21: RC165:1-6.
65- Beck, A. T., 1991.Motivation, Theories, and Principle, Prentice-Hall, Inc.
66- Berlin, I. J., Cassidy, J., & Belsky, J. 1995. Loneliness in young children and infant-mother attachment: A longitudinal study. Merrill-Palmer Quarterly, 41: 91-103.
67- Besharat, M. A., Golinejad, M., Ahmadi, A. A. 2000 [Relationship between attachment styles and personal problems]. Journal of psychiatry and clinical psychology ; 8(4): 74-81. (Persian)
68- Bowlby, J. 1969.Attachment and loss. London: The Hogarth Press and Institute of Psycho Analysis.1969; 125.
69- Bowlby, J. 1973. Attachment and loss: separation. New York: basic books.1973; 113-119.
70- Bowlby, J. 1982. Attachment and Loss: Attachment. New York: Basic Books.
71- Bowlby, J. 1980. Attachment and Loss: Loss, Sadness and Depression. New York: Basic Books.
72- Bowlby, J. 1960. Grife and mourning in infancy and early childhood psychology. Psychanalytic study of the child, 15: 9-52.
73- Bowlby, J. 1979.The child Attachment. New York: basic books.
74- Bowlby, J. 1958.The natures ofchilds tie to his mother.International Journal of Psychoanalysis. 39: 350-373.
75- Bowlby, J. 1988.A secure base.Clinical implications of attachment theory. London: Routledge.
76- Bowlby, J. 2006.[Attachment theory, Elite psychology and education]. Safarzadeh Khoshabi K, Abohamzed E. (translators). 1 ed. Tehran: Danjeh: 32-135 (Persian).
77- Brannon, L., feist, J. 2000. Health psychology: An introduction to behavior and health (pp. 82-104). Belmont, CA: Wadsworth.
78- Bruce, D., Roy, y., Adrian, F. 2002.The Influence of type behariour and locus of control upon jop satisfaction and occupational health Personality and indiridual Differences, 33: 1361.
79- Campos, J. J., Carl, b. F., Camras, L., 2004.On the nature of emotion regulation. Child development, 75: 377-394.
80- Carver, C. S., Scheier, M. F., Weintraub, J. K. 1989.Assessing coping strategies: a theoretically based approach. Journal of Personality and Social Psychology, 56: 267–283.
81- Cassidy, J., Shaver, P.R. 2008. Handbook of attachment: theory, research, and clinical applications. New York: Guilford Press.
82- Collins, N.L., Cooper, L., Albino, A., Allard, L. 2002 Psychosocial vulnerability from adolescence to adulthood: A prospective study of attachment style differences in relationship functioning and partner choice. J Pers 2002; 70(6): 965-1007.
83- Cole, P. M., Martin, S. E., Dennis, T. A., 2004. Emotion regulation as a scientific construct: Methodological challenges and directions for child development research. Child development, 75: 317-333.
84- Cooner, M. U. 2001.Understanding and Preventing Teenage Runaways. Counseling. org.
85- Derks, W., Leeuw, J. R., Hordijk, G. J., Winnubst, J. A. 2005.Differences in coping style and locus of control between older and younger patients with head and neck cancer. Clin Otolaryngol 2005; 30(2):186-192.
86- Farrow, J. A., Deisher, R.W., Brown, R., Kulig, J. W. and Kipke, M. D. 1992. Health and health needs of homeless and runaway youth.A position paper of the Society for Adolescent Medicine. Journal of Adolescent Health, 13(8): 717-726.
87- Flangan, C. 1999. Early Socialization: sociabity and attachment. New York. Ng. us: Koutledge.
88- Fox, N. A., Hane, A. A. 2008.Studing the Biology of Human Attachment. In Cassidy, J, Shaver, PR. Handbook of Attachment: Theory, Research and clinical Application.New York and London. Guilford.Press. PP.23-47.
89- Gary, F., Moorhead, J., Warren, J. 1996.Characteristics of troubled youth in shelter. Archives of Psychiatric Nursing, 10: 41-48.
90- Garnefski, N., Baan, S, & Kraaij, V. 2003.Relationship between cognitive start gies of adolescents and depressive symptomatology across type of life evdnt. Journal of youth and Adolescen, 32: 401-408.
91- Garnefski, N., Kraaij, V. 2006. Relationship between cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: a comparative study of five specific samples.Personality and Individual Differences, 40:1659- 1669.
92- Garnefski, N., Kraaij, V., Spinhoven, Ph. 2001.Negative life events, cognitive emotion regulation and depression. Personality and Individual Differences, 30: 1311-1327.
93- Garnefski, N., Kraaij, V., Spinhoven, Ph. 2000.Negative life events, cognitive emotion regulation and depression. Personality and Individual Differences, 30: 1311–1327.
94- Garnefski, N., Kraaij, V., Spinhoven, P. 2002. CERQ: Manual for the use of cognitive Emotion Regulation Questionnaire. Leiderdorp, The Netherlands: DATEC.
95- Garnefski, N.S., Kraaij, V. 2003.Relationships between cognitive strategies of adolescents and depressive symptomatology across different types of life events. J Youth Adolesc, 2003; 10 (32):401-8.
96- Garnefski, N., Rieffe, C., Jellesman, F., Terwogt, M. m., Kraaig, V. 2007.Cognitive emotion regulation strategies and emotional problems in 9-11-yearold children. Europan Child Adolescent Psychiatry, 16: 1-9.
97- Goleman, D. 1995.Emotional Intelligence. N Y: Bantam Book.
98- Gross, J. J. 1998. The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review of General Psychology, 2(3), 271-299.
99- Gross, J.J. 1999. Emotion regulation: Past, present, future. J of Cognitive and emotion, 1999; 13 (5): 551-573.
100- Gross, J. J., 2001. Emotion regulation in adulthood: timing is everything. Current Directions in psychological science, 10: 214-219.
101- Gross, J. J., 2002.Wise Emotion regulation. In L. felderman Barrett & P. Salorey (ED), The Wisdom of fillings: Psychological Processes in emotion intelligence. New Yourk: Guilford, 297-318.
102- Gross, J. J., & Munoz, R. F., 1995.Emotion regulation and mental health. Clinical Psychology: Science and Practice, 2: 151-146.
103- Gross, J. J., & Thompson, R. A., 2007. Emotion regulation: Conceptual foundation.In J. J. Gross(Ed), handbook of emotion regulation, 3-27.
104- Gross, J.J., John, O.P. 2003. Individual differences in two emotion regulation processes: Implications for and Affect, relationships, and well- being. Journal of Personality and Social Psychology, 2003; 85 (2): 348- 362.
105- Harris, T. 2004.Implication of attachment theory for working in psychotherapy. Int fourm psychoanal, 13: PP: 134-161.
106- Harris, C., Linda, O. & Pamela, M. 2002. Situation and Personality correlates of psychological Well-Being: Social Activity an personal, Control.
107- Harlow, H. F., Harlow, M. K. 1969.Effect of various mother- infantrelationship on rhesus monkey behaviors.In B. M. foss (Ed.).Determinants of infant behavior (vol. 4). London: Methuen.
108- Hazan, C., Shaver, P., 1987. Romantic love conceptualized and attachment process.Journal of personality and social psychology, 52: 511- 524.
109- Jahanbakhsh, M. 2010. Effect of attachment based therapy on behavioral problems in girl students of primary schools in Isfahan [Thesis]. Isfahan: Isfahan University; 2010.
110- Jih, C. S., Sirgo, V. I., Thomure, J. C. 1995.Alcohol consumption, Locus of control, and self-esteem.Of high school and college students. Psychological Reports, 76: 851-859.
111- Kafetsios, K. 2004.Attachment and emotional intelligence abilities across the life course. Personality and Individual Differences, 37:129-145.
112-Khetrapal, N. 2009.The early attachment experience of psychopathology. Interperson. 2009; 3(1): 1-13.
113- Kirkcaldy, D., Shepard, J. Furnham, F. 2002. The influence of type A behavior and locus of control upon job satisfaction and occupational health. Personality and individual differences, 33: 1361-1371.
114- Klein, J.D., Keller, J.M. 1996.Influence of student ability, locus of control and type of instructional control on performance and confidence, Journal of educational research, Vol.82, No.1-4, pp.30-48.
115- Kraaij, V., Pruymboom, E., Garnefski, N. 2002. Cognitive coping and depressive symptoms in the elderly: A longitudinal study.Aging Ment Health. 2002; 4(6): 275-81.
116- Krouse, N., Show, B. 2000.Specific feeling of control and mortality. School of public health university of Michigan.
117- Kurtz, D. P., Lindsey, E. W., Jarvis, S. and Nackeud, L. 2000. How Runaway and Homeless Youth Navigate Troubled Waters; The Role of Formal and Informal Helpers, Child and Adolescent Social Work Journal. Vol. 17: 115-141.
118- Kuscu, M. K., Dural, U., Onen, P., Yasa, Y., Yayla, M., Basaran, G., Turhal, S., Bekiroğlu, N. 2009.The association between individual attachment patterns, the perceived social support, and the psychological well-being of Turkish informal caregivers. Psycho-oncology, 18(9): 927- 935.
119- Lange, A., Jakubowski, P. 1979.Responsible assertive behavior. Rescarch Pres, Champaign, IIIinois.
120- Lee, T. R., Mancini, J. A. (1982).Locus of control and premarital sexual behaviors.Psychological Reports.49, 882.
121- Levenson, R.W. 1999.The intrapersonal functions of emotion. J of Cognitive and Emotion 1999; 13 (5): 481-504.
122- Lewis, M. 1991. Child and adolescent psychology a comprehensive text book, Londom, Kowkab publisher.
123- Linley, P.A., Joseph, S. 2004. Positive change following trauma and adversity: A review. J Trauma Stress 2004; 17: 11-21.
124- Lauritsen, J. L. 1993.Siblingresemblance in juvenile.Delinquency. Criminology, 31: 387-406.
125- Lyn, M. 2002.The Lost child from lost child EBS (Emergency BroadcastSystem). Http://www.Covenanthouse.org/Runaways.
126- Main, M., Solomon, J. 1986. Discovery of an insecure disorganized disoriented attachment pattern: Procedures, findings and implications for the classification of behavior.In T. B. BRAZELTON., & M. Yogman (Eds).Affective development in infancy (PP, 95-124). Norwood, NJ: Alex.
127- Malekpour, M.2007.Effects of attachment on early and later development. Br J dev disab. 2007; 53(105):8195.
128- Malos, E., Hague, G. 1997.Women, housing, homelessness and domestic violence.Women Studies International Forum, 203: 397-409.
129- Marsh, P. & et al. 2003.Attachment, autonomy and multifinality in adolescent internalizing and risky behavioral symptoms. Development and Psychopathology, 15: 451-467
130- Maltby, J., Day, L., Macaskill, A. 2007. Personality, Individual Differences and Intelligence, Harlow: Pearson Prentice Hall, ISBN0-13- 12976-0.
131- Marte, R. M. 2008. Adolescent Problem Behaviors Delinquency: Aggression, and Drug Use, LFB Scholarly Publishing LLC, New York.
132- Matas, L., Arend, R. A., Srouf, L. A. 1978.Continuity of adoption in the second year.The relationship between quality of attachment and later competence. Child Development, 49: 547-556.
133- Mc Gee, R., Wolf, D., and Olson, J. 2001. Multiple Maltreatmen, Attribution of blame, and Adjustment among adolscents, Development and Psychopathology, 13: 827-846.
134- Neisi, E., Shahni Yeilagh, M. 2001.Effectiveness of assertion, self esteem, social anxiety and mental health training on socially anxious male highschoolers in Ahvaz.Journal of Psychology and Educational Science, Shahid Chamran University of Ahvaz.
135- Ostrov, J. M., Pilat, M. M., Crick, N. R. 2006. Assertion strategies and aggression during early childhood: A short-term longitudinal study. Early Childhood Research Quarterly, 21: 403-416.
136- Pegg. R., Ashbridge, D., Cullough, M. 1994.The effect of self esteem, family structure, locus of control and career goals on adoleseent. Adolescence. 1994; 29 (115): 605-610.
137- Peled, E., Cohavi, A. 2009. The Meaning of Running Away for Girls, Child Abuse & Neglect, Vol, 33: 739-749.
138- Randy, L.S., Michelle, J. 2008.Exploring the Effects of Social Skills Training on Social Skill- Development on Student Behavior.National Forum of Special Education Journal.
139- Ravicz, S. 1998. High on stress: A woman’s guide to optimizing the stress in her life. Oakland, California: New Harbinger Publication Inc.
140- Reeh. H. E; Hiebert. B; et.al. 1998. “Adolescence health: The relatonship between health locus of control, beliefs and behaviors.” Journal of Euuidance & counseling. 13 (53). 7-23.
141- Ribeiro, M. O. 2008.Street children and their relationship with the police. International Nursing Review, 55: 89-98.
142- Roberts, J.E., Gotlib, I.H., Kassel, J.D. 1996. Adult attachment security and symptoms of depression: The mediating roles of dysfunctional attitudes and low self-esteem. J Pers So Psychol. 1996; 59: 981-6.
143- Rosenthal, D., Mallett, S., Myers, P. 2006. Why do homeless young people leave home? Australian and New Zealand, Journal of Public Health, 30: 281-185.
144- Rutter, J.B., Hochreich. 1975. Personality, Unitet States of American, Scott, Faresman and company, pp.93-112.
145- Rutter, I. B. 1966. Generalized expectancies for internal versus external control of reinforcement. Psychological Monographs, 80 No. 609.
146- Ryan, C., Martin, Eric, R. D. 2005. Cognitive emotion regulation in the prediction of depression, anxiety, stress, and anger.Personality and Individual Differences, 39:1249–1260.
147- Safford, S.M.2002.The relationship of attachment style and cognitive style to depression, anxiety and negative affectivity.Ph.D.Dissertation. Temple University, 2002: 12-46.
148- Seligman, M. E. 1975. Helpessness: on depression, and death. Sanfrancisco: W. H. Freeman.
149- Schwartz, S.2000.Abnormal psychology. Mountain view, CA: Mayfield publishing.Company.
150- Shaffer, D. R. 2000.Social & Personality development. CA: Wadsworth.
151- Shaver, P., Miculincer. M. 2005. Attachment theory and serch: Resurrection of the psychodynamic approach to personality. Gournal of Research in personality, 39: PP: 22-45.
152- Sherman, S. S., Plitt, S., UL Hassan, S., Cheng, Y., & Zafar, S.T. 2005.Drug use, street survival, and risk behaviors among street children in Lahore, Pakistan. Journal of Health: Bulletin of New York Academy of Medicine, 82: 113-124.
153- Skinner, B. F. 1971.Beyond freedom and dignity.new Yourk; Knopf.
154- Spaeth Cherry, S. 2003. TEEN THREAT: Im going to runaway.http:I www.Family Fun.Go.Com.
155- Shaliza, S. 2001 A potential clinical approach to decreasing behavior in adolescents.Dissertation of psychology; California school of professional psychology.
156- Tavakoli, S., Lumley, M., & Hijazi, A. 2009. Effects of assertiveness training and expressive writing on acculturative stress in international students: A randomized trial Journal of Counseling Psychology, 56 (4): 590-596. (Persian).
157- Thompson, R. A. 1994. Emotion regulation: A theme in search of definition. Monographs of the Society for Research in Child Development, 59: 25-52.
158- Thompson, R. A. 2008. Early attachment and later development familiar: questions, new answers in Cassidy and Shaver (Eds).Handbook of attachment. 2 ed. New York: Guilford; 2008.
159- Tyler, K. A., Bersani, E. 2008. A Longitudinal Study of Early Adolescent Precursors to Running Away, Journal of Early Adolescence, Vol. 28: 230-251.
160- Van Oudenhoren, J. P., Vander Zee, K. I. 2002.Predicting multicultural effectiveness of international student: The Multicultural Personality Questionnaire. International Journal of Intercultural Relation, 26:677-694.
161- Vims, B. Pina, W. 2010. The assessment of emotion regulation: Improving construct validity in research on psychopathology in yoth.Journal of psychological Behavior assessment, published onloin. 10(1): 169-178. 65: 12-35.
162- Yoo, S.H., Matsumoto, D., Le Roux, J.A. 2006.The influence of emotion recognition and emotion regulation on intercultural adjustment. International Journal of Intercultural Relation, 30: 345-363.
163- Zhange, X., Chen. C. 2010. Reciprocal Influenes between parents perceptions of Mother- Child and Father- Child Relationships: A shortterm longitudinal study in Chinese preschoolers. The Journal of Genetic Psychology, 111(1): 22-34.